گنجور

غزل شمارهٔ ۷۵۵

یگره ز خانه مست برا ای نگار من
بگذر میان جمع و ردا در کنار من
تا در کنار چشم منی تازه و تری
مانا که آب میکشی ای گل ز خار من
در دام زلف پرشکن تست پای دل
گو غمزه دست رنجه مکن در شکار من
غنج و دلال و عشوه و ناز است کار تو
افتادگی و عجز و نیاز است من
از دیده‌ام رود برهت جویبار اشک
تو ننگری بناز سوی جویبار من
تا کی ز بزم وصل تو حرمان نصیب من
بر بی‌سعادتیست همانا مدار من
از فیض در میان نه اثر ماند و نه عین
یکدم در‌ آئی ار ز کرم در کنار من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یگره ز خانه مست برا ای نگار من
بگذر میان جمع و ردا در کنار من
هوش مصنوعی: ای زیبای من، از خانه مستی بگذر و در میان جمع، کنار من بنشین.
تا در کنار چشم منی تازه و تری
مانا که آب میکشی ای گل ز خار من
هوش مصنوعی: تا وقتی که در کنار من هستی، همیشه تازه و شاداب خواهی بود، مثل آبی که از گل می‌چکد و چهره‌ام را از ناراحتی و درد دور می‌کند.
در دام زلف پرشکن تست پای دل
گو غمزه دست رنجه مکن در شکار من
هوش مصنوعی: در دام زلفی که به آسانی می‌شکند، دل من گرفتار است. ای دلربا، لطفاً با ناز و کرشمه‌ات مرا به دردسر نینداز و در شکار من دقت کن.
غنج و دلال و عشوه و ناز است کار تو
افتادگی و عجز و نیاز است من
هوش مصنوعی: تو با تمام زیبایی و فریبندگی‌ات، در حال جلب توجه و شیفتگی دیگری هستی، در حالی که من در مقابل این زیبایی، تنها ضعف و نیازمندی خودم را احساس می‌کنم.
از دیده‌ام رود برهت جویبار اشک
تو ننگری بناز سوی جویبار من
هوش مصنوعی: از چشمانم، همچون جویباری، اشک تو سرازیر است؛ اما تو ننگر به زیبایی‌ها، به سوی جویبار من نگاه کن.
تا کی ز بزم وصل تو حرمان نصیب من
بر بی‌سعادتیست همانا مدار من
هوش مصنوعی: چقدر باید از شادی حضور تو محروم بمانم، که دیگر هیچ چیز در زندگی من نمی‌چرخد و بی‌فایده است.
از فیض در میان نه اثر ماند و نه عین
یکدم در‌ آئی ار ز کرم در کنار من
هوش مصنوعی: از نعمت خداوند در میان نه چیزی باقی ماند و نه خود آن چیز؛ یک لحظه به کنار من بیا و از لطفت مرا بهره‌مند کن.