اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به کجا روم ز دستت به چه سان رهم ز شستت
همه جا رسیده شستت همه را گرفته دستت
هوش مصنوعی: نمیدانم به کجا بروم یا چگونه از چنگ تو فرار کنم، چون هر جا میروم، انگشتان تو به من رسیده و همه را در چنگ خود داری.
بکشی به شست خویشم بکشی به دست خویشم
بکش و بکش که جانم به فدای دست و شستت
هوش مصنوعی: هر گونه که بخواهی میتوانی به من آسیب برسانی، با انگشت شست یا دستت. اما من آمادهام تا جانم را فدای تو کنم، پس بکش و بیمحابا این کار را ادامه بده.
به من فقیر مسکین چو گذر کنی بیفکن
نظری چنانکه دانی به زکات چشم مستت
هوش مصنوعی: هنگامی که از کنار من، که فقیر و بیچارهام، میگذری، نگاهی به من بینداز که اگر بخواهی، مثل زکات، نیکی و رحمت تو از چشمان زیبا و مستت به من برسد.
بنوازی ار گدائی به تفقد و عطائی
نکنی ازین زیانی نرسد از آن شکستت
هوش مصنوعی: اگر بخواهی کسی را نوازش کنی، حتی اگر او فقیر و نیازمند باشد، و از محبت و بخشش خود به او غافل شوی، از این کار برای تو ضرری نخواهد داشت، ولی در عوض ممکن است او را ناامید و دلشکسته کنی.
نگهی به ناز میکن در فتنه باز میکن
به ره نظاره بس دل به امید فتنه هستت
هوش مصنوعی: به تماشای تو در حالی که ناز میکنی، دلها پر از امید و انتظار فتنه و شور و شوق است.
کنیم خراب و گوئی زچه اینچین شدستی
ز نگاه نیم مستت ز دو چشم می پرستت
هوش مصنوعی: بیا خراب شویم و بگوییم چرا اینگونه شدی؟ نگاه نیمه مستت از دو چشمت مرا میپرستد.
به سخن حیات بخشی به نگاه جان ستانی
بکن آنچه خواهدت دل چه ز نیکوئی گسستت
هوش مصنوعی: با کلامت زندگی را به دیگران ببخش و با نگاهت روح را جلا بده. هر چه را که دل تو بخواهد انجام بده، حتی اگر زیباییها از تو دور شده باشد.
کند آرزو کسی کو سر همتش بلندست
که نهد سری به پایت که شود چو خاک پستت
هوش مصنوعی: آرزو و هدفگذاری کسی که همت بلندی دارد، به گونهای است که میتواند به خواستههایش برسد. او به سادگی به کسی که پایینتر از خودش است، اجازه میدهد تا به او احترام بگذارد و از حاکمیتش لذت ببرد، حتی اگر خود را در مقام پایینتری ببیند.
به درت شکسته آیم تو نپرسیم که چونی
به رهت فتاده نالم تو نگوئیم چه استت
هوش مصنوعی: به درگاه تو با دل شکسته میآیم و از حال و روز خود نمیپرسم. هرگاه در مسیر تو به زمین بیفتم و اندوهگین شوم، تو نپرس چه بر من گذشته است.
چه شود گر التفاتی بکنی به جانب فیض
سر لطف اگر نداری ره قهر را که بستت
هوش مصنوعی: اگر به سمت بخشش و رحمت توجهی کنی، چه مشکلی پیش خواهد آمد؟ اگر سرشکستگی و قهر را نمیخواهی، پس چرا خودت را به آن راه میبری؟
حاشیه ها
1388/08/07 19:11
mareshtani
ba mesraje dowome beide haftom wa mesraje awle beide nohom tajjo shawad
---
پاسخ: با تشکر، در مورد بیت هفتم من متوجه مشکلی نشدم، در بیت نهم «نپرسم» با «نپرسیم» جایگزین شد.
1396/04/21 12:07
حمید زارعیِ مرودشت
مصرع سوم:
.
به من فقیر مسکین چو گذر کنی بیفکن
نظری چنانکه دانی (به زکاتِ) چشم مستت
1396/04/21 12:07
حمید زارعیِ مرودشت
مصرع چهارم:
بنوازی ار گدائی به تفقد و عطائی
نکنی ازین (زیانی) نرسد از آن شکستت
1396/04/21 12:07
حمید زارعیِ مرودشت
منظورم بیت سوم و بیت چهارم بود. اشتباه نوشتم مصرع***
با سلام
متأسفانه در نگارش این غزل زیبا یک سری سهل انگاری هایی صورت گرفته که امید داریم بدین صورت اصلاح شود:
به کجا رَوَم ز دستت، به چه سان رَهَم ز شستت
همه جا رسیده شستت، همه را گرفته دستت
بکشی به شستِ خویشم، بکشی به دستِ خویشم
بکش و بکش که جانم، به فدای دست و شستت
به منِ فقیرِ مسکین، چو گذر کنی بیفکن
نظری چنانکه دانی، به زکاتِ چشمِ مستت
بنوازی ار گدائی، به تفقد و عطائی
نکنی ازین زیانی، نرسد از آن شکستت
نگهی به ناز میکن، درِ فتنه باز میکن
به رَهِ نظاره بس دل، به امیدِ فتنه هستت
کنی ام خراب و گوئی، ز چه اینچین شدستی
ز نگاهِ نیم مستت، ز دو چشمِ می پرستت
به سخن حیات بخشی، به نگاه جان ستانی
بکن آنچه خواهدت دل، چه ز نیکوئی گستت
کند آرزو کسی کو، سرِ همتش بلندست
که نهد سری به پایت، که شود چه خاک پستت
به دَرَت شکسته آیم، تو نپرسی ام که چونی
به رَهَت فتاده نالم، تو نگوئی ام چه استت
چه شود گر التفاتی، بکنی به جانبِ «فِیض»
سَرِ لطف اگر نداری، رَهِ قهر را که بستت
با تشکر