غزل شمارهٔ ۷۲۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
به نثر اگر چه توان گوهر سخن سفتن
ولی به نظم بود خوش نما سخن گفتن
.
لباس حرف چو پوشید شاهد معنی
بود چو موزون خوشتر بود پذیرفتن
.
اگر چه نثر گره می گشاید از دل نیز
غبار غم به غزل می توان ز دل رفتن
.
گل از صفا شکفد غنچهٔ دل از اشعار
ز شعر گفتن و خواندن طلب کن اشکفتن
.
چو در لباس مجاز آوری حقیقت را
بکوش تا که نگفتن بود نه به نهفتن
.
بهوش باش که حرف نگفتنی نجهد
نه هر سخن که بخاطر رسد توان گفتن
.
یکی زبان و دو گوش است اهل معنی را
اشارتی به یکی گفتن و دو بشنفتن
.
سخن چو سود ندارد نگفتنش اولی است
که بهتر است ز بیداری عبث خفتن
.
دچار چون شودت هرزه گو ، تغافل کن
علاج بیهده گو نیست غیر نشنفتن
.
به هرزه صرف مکن عمر بی بدل ای فیض
ببین چه حاصل توست از صباح تا خفتن
نسخه دکتر پیمان :
به نثر اگر چه توان گوهر سخن سفتن
ولی به نظم بود خوش نما سخن گفتن
.
لباس حرف چو پوشید شاهد معنی
بود چو موزون خوشتر بود پذیرفتن
.
اگر چه نثر گره می گشاید از دل نیز
غبار غم به غزل می توان ز دل رفتن
.
گل از صفا شکفد غنچهٔ دل از اشعار
ز شعر گفتن و خواندن طلب کن اشکفتن
.
چو در لباس مجاز آوری حقیقت را
بکوش تا که نگفتن بود نه به نهفتن
.
بهوش باش که حرف نگفتنی نجهد
نه هر سخن که بخاطر رسد توان گفتن
.
یکی زبان و دو گوش است اهل معنی را
اشارتی به یکی گفتن و دو بشنفتن
.
سخن چو سود ندارد نگفتنش اولی است
که بهتر است ز بیداری عبث خفتن
.
دچار چون شودت هرزه گو ، تغافل کن
علاج بیهده گو نیست غیر نشنفتن
.
به هرزه صرف مکن عمر بی بدل ای فیض
ببین چه حاصل توست از صباح تا خفتن
به نثر اگر چه توان گوهر سخن سفتن
ولی به نظم بود خوش نما سخن گفتن
.
لباس حرف چو پوشید شاهد معنی
بود چو موزون خوشتر بود پذیرفتن
.
اگر چه نثر گره می گشاید از دل نیز
غبار غم به غزل می توان ز دل رفتن
.
گل از صفا شکفد غنچهٔ دل از اشعار
ز شعر گفتن و خواندن طلب کن اشکفتن
.
چو در لباس مجاز آوری حقیقت را
بکوش تا که نگفتن بود نه به نهفتن
.
بهوش باش که حرف نگفتنی نجهد
نه هر سخن که بخاطر رسد توان گفتن
.
یکی زبان و دو گوش است اهل معنی را
اشارتی به یکی گفتن و دو بشنفتن
.
سخن چو سود ندارد نگفتنش اولی است
که بهتر است ز بیداری عبث خفتن
.
دچار چون شودت هرزه گو ، تغافل کن
علاج بیهده گو نیست غیر نشنفتن
.
به هرزه صرف مکن عمر بی بدل ای فیض
ببین چه حاصل توست از صباح تا خفتن
نسخه دکتر پیمان
گنجور عزیز با توجه به اشتباهات تایپی بسیار در اشعار فیض به مرور سعی در درج اشعار تصحیح شده از روی نسخه دکتر پیمان که البته با نسخه خطی نیز مقابل شده برایتان برای هر غزلی که از اینجا بر می دارم ارسال خواهم کرد که جبران محبتهای شما باشد .
پیوند به وبگاه بیرونی
این نیز آدرس صفحه فیس بوک که هر غزلی که خود میخواهید از آنجا برداشت کنید ، البته تمامی غزلها تصحیح شده است .