گنجور

غزل شمارهٔ ۷۲۷

تا چند بر باطل نهی ایدل مدار خویشتن
یکبار خود را یاد کن در روزگار خویشتن
از راه دوری آمدی هم راه دوری میروی
زآغاز کار خود به بین انجام کار خویشتن
حق را بجو از راه دین و ز شرع خیر المرسلین
حیران چرائی اینچنین در کار و بار خویشتن
از تست دردورنج تو وز تو دوا و گنج تو
گنج نهان خود خودی هم خود تومار خویشتن
در دل زعشق آتش فروز خود را در آن آتش بسوز
آتش شو و هم خود تو باش شمع مزار خوشتن
در راه حق منصور باش از هرچه جز‌حق دور باش
در راه عشق حق فکن از خویش بار خویشتن
جانم فدای آنکه او جانرا فدای عشق کرد
چون فیض شد در عید وصل قربان یار خویشتن

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا چند بر باطل نهی ایدل مدار خویشتن
یکبار خود را یاد کن در روزگار خویشتن
هوش مصنوعی: تا کی بر خطاهای خود پا می‌گذاری؟ یک بار خود را در روزگارت مرور کن و به خودت توجه کن.
از راه دوری آمدی هم راه دوری میروی
زآغاز کار خود به بین انجام کار خویشتن
هوش مصنوعی: تو از مسافتی طولانی به اینجا آمدی، حالا هم باید با فاصله دوری برگردی. از همان ابتدا به نتیجه کار خود نگاه کن.
حق را بجو از راه دین و ز شرع خیر المرسلین
حیران چرائی اینچنین در کار و بار خویشتن
هوش مصنوعی: از راه دین و با پیروی از رسالت بهترین پیامبران، حق را جستجو کن و در کارها و امور خودت، حتماً از اینکه چرا چنین حالتی پیش آمده، دچار سردرگمی مشو.
از تست دردورنج تو وز تو دوا و گنج تو
گنج نهان خود خودی هم خود تومار خویشتن
هوش مصنوعی: از مصیبت‌های تو و رنجی که به من می‌رسد، من درمان و گنجی می‌یابم. گنجی که در درون خود دارم و خودی که در حقیقت تو نیز بخشی از آن هستی.
در دل زعشق آتش فروز خود را در آن آتش بسوز
آتش شو و هم خود تو باش شمع مزار خوشتن
هوش مصنوعی: در دل خود از عشق شعله‌ای برافروز و خود را در آن آتش بسوزان. به آتش دلی مبدل شو و در این آتش، خودت را همچون شمعی روشن نگه‌دار.
در راه حق منصور باش از هرچه جز‌حق دور باش
در راه عشق حق فکن از خویش بار خویشتن
هوش مصنوعی: در مسیر حقیقت باید استوار باشی و از هر آنچه غیر از حقیقت است فاصله بگیری. در راه عشق به حقیقت، بار مسئولیت خود را بر دوش بکش و از خویشتن غافل نباش.
جانم فدای آنکه او جانرا فدای عشق کرد
چون فیض شد در عید وصل قربان یار خویشتن
هوش مصنوعی: من جانم را قربانی کسی می‌کنم که جانش را به خاطر عشق فدای کرده است. مانند فیض که در روز جشن وصال، خود را برای محبوبش قربانی کرده است.

حاشیه ها

1397/07/09 13:10
محمد سالمی

سلام. به نظر حقیر:
زآغاز کار خود ببین انجام کار خویشتن
صحیح است
و نیز:
از تست درد و رنج تو وز تو دوا و گنج تو
صحیح است