غزل شمارهٔ ۷۲۰
ای که درد مرا توئی درمان
ای که راه مرا توئی پایان
کمر خدمتت بدل بستم
هرچه گوئی بجان برم فرمان
دادهام تن بخدمت تو بدل
دادهام دل بطاعت تو بجان
هرچه خواهی بیار بر سر من
یکدمم از درت ولیک مران
بخیال تو زنده است این سر
بهوای تو زنده است این جان
گر نه در سر خیال تست مقیم
ورنه در جان هوای تست روان
نیستم من به جز تن بی سر
نیستم غیر قالب بی جان
یکدم ار وصل تو دهد دستم
میدهم در بهاش جان و جهان
نه جهان خواهم و نه جان جانا
هم جهان فیض را توئی هم جان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که درد مرا توئی درمان
ای که راه مرا توئی پایان
هوش مصنوعی: ای کسی که تو دارویی برای دردهای من هستی، و ای کسی که تو مقصد و پایان راه منی.
کمر خدمتت بدل بستم
هرچه گوئی بجان برم فرمان
هوش مصنوعی: برای تو جانم را فدای خدمتت کردهام، هر چه بگویی با کمال میل اطاعت میکنم.
دادهام تن بخدمت تو بدل
دادهام دل بطاعت تو بجان
هوش مصنوعی: به تو جان و دل خود را سپردهام و بدنم را در خدمت تو قرار دادهام.
هرچه خواهی بیار بر سر من
یکدمم از درت ولیک مران
هوش مصنوعی: هر چیزی که میخواهی بیاور و بر سرم بریز، اما یک لحظه هم در را بر رویم نبند.
بخیال تو زنده است این سر
بهوای تو زنده است این جان
هوش مصنوعی: به خاطر تو این سر زنده است و به خاطر تو این جان هم زنده است.
گر نه در سر خیال تست مقیم
ورنه در جان هوای تست روان
هوش مصنوعی: اگر در فکر و خیال تو نیستم، پس چرا در جانم، آرزوی تو همیشه زنده است؟
نیستم من به جز تن بی سر
نیستم غیر قالب بی جان
هوش مصنوعی: من فقط یک جسم بیسر هستم، چیزی جز یک شکل بیروح نیستم.
یکدم ار وصل تو دهد دستم
میدهم در بهاش جان و جهان
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه اتصال تو به من برقرار شود، تمام جان و دنیایم را در ازای آن خواهم داد.
نه جهان خواهم و نه جان جانا
هم جهان فیض را توئی هم جان
هوش مصنوعی: من نه به دنیای مادی نیاز دارم و نه به جان محبوب، زیرا تو خود هم جهان فیض را به me میدهی و هم جانم را.