غزل شمارهٔ ۷۱۹
بر دل تنگ ما فضای جهان
تیره شد از کشاکش تن و جان
تن خراست و علف همیخواهد
جان چو عیسی خدایرا جویان
دل ما صورتان بی معنی
در میان دو ضد شده حیران
کار هر روز ما نیاید راست
یا غم جان خوریم یا غم نان
گر بجان میرویم کو پر و بال
ور بتن می تنیم حیف از جان
بخیه بر آن زنیم این بدرد
ور بدوزیم این بدرد آن
گر کم این نهیم کو آن صبر
ور کم آن نهیم وای بر آن
زینغم جانگداز در رنجیم
در بلا ماندهایم سر گردان
تا بکی سر نهیم بر زانو
چند پیچیم پای در دامان
چون زید کس بزخم بی مرهم
چون کند کس بدرد بی درمان
مرگ کو تا که وارهیم ز تن
عشق کوتا که بگذریم ز جان
یا مماتی که نیست گردد این
یا حیاتی که جمله گردد آن
ساقیا ساقیا بده قدحی
تا بیابیم زین کشاکش امان
بگذریم از سر مکان و مکین
در نوردیم این زمین و زمان
تا به بینیم عالمی یکدست
جان شده تن در آن و تن هم جان
هر دو با هم یکی شده آنجا
آن بود این و این بود هم آن
عالمی بی تزاحم اضداد
خوش بجنبیم اندر امن و امان
سخنت چون بمأمن انجامید
بس کن ای فیض گفتگو و بمان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر دل تنگ ما فضای جهان
تیره شد از کشاکش تن و جان
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر مشکلات و خستگیهای زندگی، احساس تنگی و ناراحتی میکند و جهان در اطرافمان به خاطر این درگیریها و نزاعهای بین جسم و روح، تاریک و غمانگیز به نظر میرسد.
تن خراست و علف همیخواهد
جان چو عیسی خدایرا جویان
هوش مصنوعی: بدن نیازمند خوراک است و جان به دنبال خدا و پرهیزگاری مانند عیسی است.
دل ما صورتان بی معنی
در میان دو ضد شده حیران
هوش مصنوعی: دل ما در میان دو چیز متضاد، دچار سردرگمی و حیرت شده و نمیتواند بهدرستی به آنچه احساس میکند، واکنش نشان دهد.
کار هر روز ما نیاید راست
یا غم جان خوریم یا غم نان
هوش مصنوعی: زندگی روزانه ما همیشه بر وفق مراد نیست؛ یا درگیر غم و اندوه هستیم، یا نگران تأمین نیازهای روزمره خود.
گر بجان میرویم کو پر و بال
ور بتن می تنیم حیف از جان
هوش مصنوعی: اگر جان به خطر بیفتد، چه پر و بالی داشته باشیم و چه در خاک بمانیم، حیف از جان است.
بخیه بر آن زنیم این بدرد
ور بدوزیم این بدرد آن
هوش مصنوعی: برای اینکه مشکل یا دردی را حل کنیم، باید آن را خوب بررسی کرده و با دقت درمان کنیم.
گر کم این نهیم کو آن صبر
ور کم آن نهیم وای بر آن
هوش مصنوعی: اگر کمی از این صبر را کاهش دهیم یا اگر کمی از آن صبر را کم کنیم، وای به حال ما.
زینغم جانگداز در رنجیم
در بلا ماندهایم سر گردان
هوش مصنوعی: به خاطر درد دلخراش این عشق در رنجیم و در گرفتاریها و مشکلات، سرگردان و بیهدف ماندهایم.
تا بکی سر نهیم بر زانو
چند پیچیم پای در دامان
هوش مصنوعی: چقدر باید بر زانو نشسته و صبر کنیم، و چند بار باید پای خود را در دامان دیگران بپیچیم؟
چون زید کس بزخم بی مرهم
چون کند کس بدرد بی درمان
هوش مصنوعی: وقتی زید زخمی داشته باشد و دارویی برایش وجود نداشته باشد، کسی نمیتواند هیچ کمکی به او کند. همچنین اگر کسی دردی داشته باشد که درمانی برایش نباشد، هیچ کس نمیتواند به او کمک کند.
مرگ کو تا که وارهیم ز تن
عشق کوتا که بگذریم ز جان
هوش مصنوعی: مرگ چه زمانی فرا میرسد تا ما از قید بدن رها شویم؟ عشق چه زمانی به پایان میرسد تا ما از جان خود بگذریم؟
یا مماتی که نیست گردد این
یا حیاتی که جمله گردد آن
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی درباره دو حالت مختلف صحبت میکند؛ یکی اینکه مرگ وجود ندارد و دیگری اینکه زندگی به طور کامل و جامع در میآید. در واقع، به تأمل درباره ارزشها و معانی زندگی و مرگ پرداخته شده است.
ساقیا ساقیا بده قدحی
تا بیابیم زین کشاکش امان
هوش مصنوعی: ای ساقی، لطفاً جامی به ما بده تا از این درگیری و آشفتگی نجات یابیم.
بگذریم از سر مکان و مکین
در نوردیم این زمین و زمان
هوش مصنوعی: بیایید از محدودیتهای جغرافیایی و دنیای مادی فراتر برویم و به سفر در زمان و مکان بپردازیم.
تا به بینیم عالمی یکدست
جان شده تن در آن و تن هم جان
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهانی را ببینیم که تمام وجودش تنها روح است و جسمش نیز همچنان روح است.
هر دو با هم یکی شده آنجا
آن بود این و این بود هم آن
هوش مصنوعی: در آنجا، دو چیز به هیچوجه جدا نیستند و هر دو به یک نتیجه واحد میرسند. این در واقع نشاندهندهی یگانگی و هماهنگی عمیق میان این دو موضوع است.
عالمی بی تزاحم اضداد
خوش بجنبیم اندر امن و امان
هوش مصنوعی: در یک دنیای آرام و بدون تضاد، با خوشحالی و آرامش حرکت کنیم و از امنیت و آسایش لذت ببریم.
سخنت چون بمأمن انجامید
بس کن ای فیض گفتگو و بمان
هوش مصنوعی: وقتی صحبت تو به موفقیت رسید، کافی است، ای فیض، دیگر صحبت نکن و بمان.