غزل شمارهٔ ۷۱۳
بهار آمد بهار آمد بهار طلعت جانان
نگار آمد نگار آمد نگار شاهد پنهان
بهار آمد بهار آمد بهار دل بهار دل
نگار آمد نگار آمد نگار جان نگار جان
بشب خورشید جان آمد ضیای جاودان آمد
بجان بگشای چشم دل که پیدا گشت هر پنهان
نسیم از کوی یار آمد نسیم مشکبار آمد
معطر کن دماغ دل منور ساز چشم جان
تلافی کن تلافی کن ز بیعت آنچه ضایع شد
ترقی کن ترقی کن درآ در مشهد عرفان
گمان تا کی گمان تا کی یقین آمد یقین آمد
برون آ از حضیض شک برا بر آسمان جان
بیفکن بار تن از جان سبک کن دوش دل از گل
چه ماندی در زمین تن برا بر آسمان جان
سراپا دیده شو ای فیض همچون آب و آئینه
که تا به بینی عیان هر جا جمال طلعت یزدان
بیفشان گرد خود از خود دل و جانرا جلائی ده
جهان بگرفت سرتاسر به بینش ظاهر و پنهان
غزل شمارهٔ ۷۱۲: ز نهار مکن ای جان این درد مرا درمانغزل شمارهٔ ۷۱۴: بهار آمد بهار آمد چمن شد پر گل و ریحان
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهار آمد بهار آمد بهار طلعت جانان
نگار آمد نگار آمد نگار شاهد پنهان
هوش مصنوعی: بهار فرار رسید و زیباییهای جدیدی به وجود آمد، مانند چهره دوستداشتنی معشوق که در این فصل نمایان شده است. معشوقی که شاید حضورش پنهان باشد، اما زیباییاش در دلها روشنی میبخشد.
بهار آمد بهار آمد بهار دل بهار دل
نگار آمد نگار آمد نگار جان نگار جان
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و با آن دلهای شاداب و معشوقها نیز به زندگی بازگشتهاند. دلاربایان و محبوبان سرشار از شادی و زیبایی دوباره در دسترسند.
بشب خورشید جان آمد ضیای جاودان آمد
بجان بگشای چشم دل که پیدا گشت هر پنهان
هوش مصنوعی: در شب، نور خورشید روح به جهان جاودانی رسید. حالا چشم دل خود را باز کن که تمام چیزهای پنهان نمایان شدهاند.
نسیم از کوی یار آمد نسیم مشکبار آمد
معطر کن دماغ دل منور ساز چشم جان
هوش مصنوعی: نسیمی از سوی محبوب آمده است که عطر مشک را با خود دارد. این نسیم، بوی خوشی به مشام دل من میرساند و باعث روشنایی چشم جانم میشود.
تلافی کن تلافی کن ز بیعت آنچه ضایع شد
ترقی کن ترقی کن درآ در مشهد عرفان
هوش مصنوعی: برای جبران آنچه از بیعت و پیمان از دست رفته، اقدام کن و به پیشرفت خود ادامه بده. وارد جایی شو که معرفت و شناخت عمیق وجود دارد.
گمان تا کی گمان تا کی یقین آمد یقین آمد
برون آ از حضیض شک برا بر آسمان جان
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی در گمان بمانی؟ یقین به زندگیات وارد شده و به دور کردن شک و تردید بپرداز. از حالات پایین و نابهنجار خارج شو و به اوج و والایی روحات برس.
بیفکن بار تن از جان سبک کن دوش دل از گل
چه ماندی در زمین تن برا بر آسمان جان
هوش مصنوعی: از بار سنگین جسمت رها شو و جانت را سبک کن. چرا دل خود را در غم و سختی نگه میداری؟ در این زمین فقط به دنبال تجلی روح باش و به آسمان پرواز کن.
سراپا دیده شو ای فیض همچون آب و آئینه
که تا به بینی عیان هر جا جمال طلعت یزدان
هوش مصنوعی: ای فیض، تمام وجودت را به دیدن و احساس درآور، مانند آب و آینه که هرجا زیبایی و جمال خداوند را ببینی، روشن و آشکار خواهد بود.
بیفشان گرد خود از خود دل و جانرا جلائی ده
جهان بگرفت سرتاسر به بینش ظاهر و پنهان
هوش مصنوعی: خودت را از درون به دیگران نشان بده و زندگیات را برای دیگران روشن کن. دنیا را با نگاه عمیق و نافذی که داری، در همه ابعادش ببین.