غزل شمارهٔ ۷۱۱
آرامت از تن میرود زین شاهدان سیمتن
یا رب چو مستیها کنی ز آن ساقی جان پیرهن
زین گلرخان بیوفا دل میرود ار جا ترا
گر جور بنماید لقا جانت نگنجد در بدن
از حسن جان لذت بری تا حسن جانت چون کند
از حسن جانان خود مگو کز تو نماند ما و من
ای آنکه داری صد طرب از نشاه نبت العنب
گر تر کنی ز آن باده لب جانت برقصد در بدن
زین آب تلخ ناگوار گر بگذری روزی سه چار
از سلسبیل خوشگوار جان گرددت هر ذره تن
احزای تن چونجان شود جانتاچه سرمستان شود
مستغرق جانان شود در عالم بی ما و من
این می چو در تن جا کند جانرا چنین شیدا کند
آن می چو با جانها کند چون جان اگر آید بتن
ز الایش تن پاک شو چالاک بر افلاک شو
تا جان ز جانان برخورد نزدیک او گیرد وطن
ای فیض در دنیا بچش از جام عشقش جرعهٔ
در خاک تا مستی کنی تا عشق بازی در کفن
گر دیدهٔ جانرا جلی سازی بانوار علی
نزد حسینت جا دهد بنمایدت روی حسن
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آرامت از تن میرود زین شاهدان سیمتن
یا رب چو مستیها کنی ز آن ساقی جان پیرهن
هوش مصنوعی: آرامش از تنم میرود چون بر این زیباییها مینگرم. ای خدا، وقتی که ساقی مستیبخش، جام را پر میکند، چقدر احساس و حال خوب به من دست میدهد.
زین گلرخان بیوفا دل میرود ار جا ترا
گر جور بنماید لقا جانت نگنجد در بدن
هوش مصنوعی: اگر این گلرخان بیوفا دل مرا بشکافد و تو با خشونت ملاقات کنی، جانت در بدنت نمیگنجد.
از حسن جان لذت بری تا حسن جانت چون کند
از حسن جانان خود مگو کز تو نماند ما و من
هوش مصنوعی: از زیبایی روح لذت ببر، زیرا زیبایی روح تو چگونه است. از زیبایی محبوب خود سخن نگو، چون دیگر از تو اثری باقی نمانده است.
ای آنکه داری صد طرب از نشاه نبت العنب
گر تر کنی ز آن باده لب جانت برقصد در بدن
هوش مصنوعی: ای کسی که صد نوع شادی از نوشیدن شراب انگور داری، اگر کمی از آن شراب روی لبت بریزی، جانت در بدن به رقص خواهد آمد.
زین آب تلخ ناگوار گر بگذری روزی سه چار
از سلسبیل خوشگوار جان گرددت هر ذره تن
هوش مصنوعی: اگر از آب تلخ و ناگوار عبور کنی و به خوشیهای زندگی دست یابی، روزی سه یا چهار بار، جانت از هر ذره وجودت شاداب و سرزنده میشود.
احزای تن چونجان شود جانتاچه سرمستان شود
مستغرق جانان شود در عالم بی ما و من
هوش مصنوعی: وقتی که اجزای بدن مانند روح و جان شوند، در آن صورت ممکن است حالتی سرشار از عشق و مستی به وجود آید که در آن، فرد خود را در عالم بدون تعلقات من و تو غرق کند.
این می چو در تن جا کند جانرا چنین شیدا کند
آن می چو با جانها کند چون جان اگر آید بتن
هوش مصنوعی: این نوشیدنی وقتی به دل و وجود انسان نفوذ میکند، آدمی را دیوانه و شیدا میسازد. این می، وقتی که با جانها درآمیزد، مانند جان که به بدن بیاید، اثری عمیق و محسوس میگذارد.
ز الایش تن پاک شو چالاک بر افلاک شو
تا جان ز جانان برخورد نزدیک او گیرد وطن
هوش مصنوعی: از آلودگیهای بدن دور شو و خود را آماده و شاداب کن، تا روح تو به معشوق نزدیکتر شود و او وطن تو گردد.
ای فیض در دنیا بچش از جام عشقش جرعهٔ
در خاک تا مستی کنی تا عشق بازی در کفن
هوش مصنوعی: ای فیض! در این دنیا از زیباییهای عشق یک جرعه بزن و در خاک غرق شو تا سکر و مستی را تجربه کنی و عاشقانه زندگی را در سایهٔ مرگ باز هم جشن بگیری.
گر دیدهٔ جانرا جلی سازی بانوار علی
نزد حسینت جا دهد بنمایدت روی حسن
هوش مصنوعی: اگر چشمان دل را با نور علی روشن کنی، حسین به تو اجازه میدهد که زیبایی حسن را ببینی.