گنجور

غزل شمارهٔ ۷۰۷

رنجیده از من میگذشت گفتم چه کردم جان من
گفتا ز پیشم دور شو دیگر بگرد من متن
از ما شکایت می‌کنی سر را حکایت می‌کنی
ما را سعایت میکنی از عشق ما خود دم مزن
تو مرد عشق ما نهٔ جور و جفا را خانهٔ
تو قابل اینها نهٔ دعوی مکن عشق چو من
ز اندوه و غم دم میزنی بر زخم مرهم مینهی
دل میکنی از غم تهی دل از وصال ما بکن
کردند مشتاقان ما در راه ما جانها فدا
تو میگریزی از بلا آسوده شو جانی مکن
گفتم سرت گردم بگو از هرچه من کردم بگو
ای چارهٔ دردم بگو دل کن تهی ز اندوه من
بد کردم و شرمنده‌ام پیش تو سرافکنده‌ام
خوی ترا من بنده‌ام تیغ جفا بر من مزن
ازتوچسان‌بتوان‌گسیخت وزتوچه‌سان بتوان‌گریخت
خون مرا باید چو ریخت اینک سرم گردن بزن
از فیض دامن در مکش از چاکر خود سر مکش
بر لوح جرمش خط بکش بر آتش دل آب زن
گر نگذری از جرم من جان من آن تست و تن
تیغی بکش بر من بزن منت بنه بر جان من

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رنجیده از من میگذشت گفتم چه کردم جان من
گفتا ز پیشم دور شو دیگر بگرد من متن
هوش مصنوعی: او با دلخوری از کنارم می‌گذشت. وقتی پرسیدم چه کار کرده‌ام، جانم گفت که از من دور شو و دیگر به دنبال من نگرد.
از ما شکایت می‌کنی سر را حکایت می‌کنی
ما را سعایت میکنی از عشق ما خود دم مزن
هوش مصنوعی: تو از ما گله می‌کنی و داستان‌ها می‌گویی، اما ما را بدنام می‌کنی. از عشق ما هم سخن نران.
تو مرد عشق ما نهٔ جور و جفا را خانهٔ
تو قابل اینها نهٔ دعوی مکن عشق چو من
هوش مصنوعی: تو مرد عشق هستی و جفا و سختی جایی در دل تو ندارند، پس به این مسائل کلامی نپرداز و مانند من در عشق غرق شو.
ز اندوه و غم دم میزنی بر زخم مرهم مینهی
دل میکنی از غم تهی دل از وصال ما بکن
هوش مصنوعی: غم‌ها و اندوه‌ها را کنار بگذار و زخم‌های دل را با عشق و محبت درمان کن. دل خود را از غم خالی کن و به وصال ما بپرداز.
کردند مشتاقان ما در راه ما جانها فدا
تو میگریزی از بلا آسوده شو جانی مکن
هوش مصنوعی: عاشقان ما جان‌فشانی کردند و برای ما آمادگی خود را نشان دادند، اما تو که از مشکلات فرار می‌کنی، بی‌دغدغه باش و نگران نباش.
گفتم سرت گردم بگو از هرچه من کردم بگو
ای چارهٔ دردم بگو دل کن تهی ز اندوه من
هوش مصنوعی: به someone گفتم که اگر از هر چیزی که من انجام داده‌ام حرف بزنی، شاید به درمان دردهای من کمک کند. امیدوارم که دل تو از غم و اندوه خالی باشد.
بد کردم و شرمنده‌ام پیش تو سرافکنده‌ام
خوی ترا من بنده‌ام تیغ جفا بر من مزن
هوش مصنوعی: من کار بدی انجام دادم و حالا شرمنده‌ام. در مقابل تو احساس خجالت می‌کنم. من در خدمت تو هستم و خواهش می‌کنم که با من بد رفتار نکنی.
ازتوچسان‌بتوان‌گسیخت وزتوچه‌سان بتوان‌گریخت
خون مرا باید چو ریخت اینک سرم گردن بزن
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم از تو جدا شوم، و چگونه می‌توانم از تو فرار کنم؟ وقتی خونم ریخته شود، پس حالا باید گردن مرا بزنید.
از فیض دامن در مکش از چاکر خود سر مکش
بر لوح جرمش خط بکش بر آتش دل آب زن
هوش مصنوعی: از نعمت دامن مادرت دور نشو و خودت را از خدمتگزار خود نران. بر روی پرونده خطاهایش یادداشتی بنویس و دل شکسته‌ات را با آب آرامش ببخش.
گر نگذری از جرم من جان من آن تست و تن
تیغی بکش بر من بزن منت بنه بر جان من
هوش مصنوعی: اگر از خطای من بگذری، جانم متعلق به توست و اگر نه، با یک تیغ به من حمله کن و درد و رنج خود را بر من فرودآور.