غزل شمارهٔ ۷۰۶
در ره دانش بفکر تا بتوان گام زن
تا که بجنبد بجنب ورنه بجنبان بفن
دست ز فکرت مدار تا که بحیرت رسی
دست طلب بعد از آن در کمر ذکر زن
ذکر چو بر دل زند و اله و مذکور شو
چشم و دل و گوش و هوش جمله بدانسو فکن
میبردت فکر و ذکر در ره عرفان و انس
تا که بمحنت کشد کار دل و جان و تن
چون بمحبت رسی جذبه رسد زانطرف
تا کشدت سوی خود تارهی از خویشتن
باز ندانم چها از پس آن رو دهد
گم شودت جان و تن وارهی از ما و من
چونکه گرفتی قرار در کنف لطف یار
گویدت ای پیک من رو سوی دارامحن
باز فرستد ترا جانب دار العنا
تا بتو گردد جدا راهبر از راهزن
لطف پیاپی ز یار مینگذارد قرار
در کف او اختیار جلّ و عزّ ذوالمنن
تا کی از اقوال فیض دعوی دانش کنی
در ره احوال نیز یکدوسه گاهی بزن
غزل شمارهٔ ۷۰۵: هر که میخواهد سخن گستر بود در انجمنغزل شمارهٔ ۷۰۷: رنجیده از من میگذشت گفتم چه کردم جان من
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در ره دانش بفکر تا بتوان گام زن
تا که بجنبد بجنب ورنه بجنبان بفن
هوش مصنوعی: برای دستیابی به علم و دانش، باید با تفکر و اندیشه گام برداری. اگر خودت حرکت نکنی، باید از دیگران کمک بگیری تا تو را به جلو ببرند.
دست ز فکرت مدار تا که بحیرت رسی
دست طلب بعد از آن در کمر ذکر زن
هوش مصنوعی: فکر کردن را کنار بگذار تا به حیرت نیفتی. پس از آن، دست به دعا بردار و یاد خدا را فراموش نکن.
ذکر چو بر دل زند و اله و مذکور شو
چشم و دل و گوش و هوش جمله بدانسو فکن
هوش مصنوعی: زمانی که یاد و ذکر خداوند بر دل حاکم میشود، باید تمام حواس و توجهات خود را به سوی او معطوف کنیم و از هر آنچه غیر از اوست، دست برداریم.
میبردت فکر و ذکر در ره عرفان و انس
تا که بمحنت کشد کار دل و جان و تن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افکار و یادهایت تو را به سوی درک عمیقتر و صمیمیتری از معنای زندگی میبرند. این مسیر ممکن است با چالشها و زحمتهایی برای روح و جسم همراه باشد، اما در نهایت به شناخت و آرامش درونی منجر میشود.
چون بمحبت رسی جذبه رسد زانطرف
تا کشدت سوی خود تارهی از خویشتن
هوش مصنوعی: زمانی که به محبت برسَی، نیروی عاطفی از سوی آن عشق به تو میرسد و تو را به سمت خود میکشاند، به طوری که از خودت و هویت خود فاصله میگیری و حالت تاهری پیدا میکنی.
باز ندانم چها از پس آن رو دهد
گم شودت جان و تن وارهی از ما و من
هوش مصنوعی: نمیدانم بعد از آن چه بر سر خواهد آمد؛ جان و جسمت ممکن است گم شوند و از من و خودت جدا شوی.
چونکه گرفتی قرار در کنف لطف یار
گویدت ای پیک من رو سوی دارامحن
هوش مصنوعی: زمانی که به آرامش و قرار در سایه لطف یار میرسی، او به تو میگوید: «ای پیامآور، برو به سمت آرامش و راحتی من».
باز فرستد ترا جانب دار العنا
تا بتو گردد جدا راهبر از راهزن
هوش مصنوعی: باز هم تو را به سوی دار العنا میفرستد تا راهنماییات کند و تو را از راهزنان جدا کند.
لطف پیاپی ز یار مینگذارد قرار
در کف او اختیار جلّ و عزّ ذوالمنن
هوش مصنوعی: لطف و محبت مداوم از سوی محبوب به من، باعث میشود که آرامش و آسودگی خاطر نداشته باشم و همه چیز در دست اوست.
تا کی از اقوال فیض دعوی دانش کنی
در ره احوال نیز یکدوسه گاهی بزن
هوش مصنوعی: به چه مدت میخواهی فقط به نقل قولها و گفتههای دیگران بسنده کنی و خود را دانشمند نشان دهی؟ کمی هم در مورد تجربیات و حالتهای خودت فکر کن و در این زمینهها فعالیت کن.