غزل شمارهٔ ۷۰۰
حسنش دریا و من سبویم
عشقش چوکان و من چه گویم
من قالبم او مرا چو جانست
او آب روان و من چه جویم
او چون نائی و من چه نایم
نالان و حزین و زار اویم
او از لب من سخن سراید
این نیست که ترجمان اویم
ای خواجه مرا حقیر مشمار
پروردهٔ دست لطف اویم
از نیک به جز نکو نیاید
چون او نیکوست من نکویم
چون پشت من اوست در همه حال
با او پیوسته روبرویم
گاه از شادی غزل سرایم
گاهم از غم چو فیض مویم
آنرا که بود بکوی او خاک
افتاده به چه خاک کویم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسنش دریا و من سبویم
عشقش چوکان و من چه گویم
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و عمق احساس عشق اشاره دارد. شاعر با استفاده از تشبیه، زیبایی معشوق را به دریا و خود را به سبویی که در آن عشق نگهداری میشود، توصیف کرده است. در اینجا، عشق آنچنان قوی و فراگیر است که شاعر از بیان احساساتش ناامید است و نمیداند چگونه میتواند درباره عشقش سخن بگوید.
من قالبم او مرا چو جانست
او آب روان و من چه جویم
هوش مصنوعی: من شبیه یک قالب هستم که او به مانند جان برای من است. او مانند آبی روان است و من در جستجوی چه چیزی هستم؟
او چون نائی و من چه نایم
نالان و حزین و زار اویم
هوش مصنوعی: او مانند نی است و من نیز در حالتی ناامید و اندوهناک به سر میبرم.
او از لب من سخن سراید
این نیست که ترجمان اویم
هوش مصنوعی: او از لب من سخن میگوید، اما این به این معنا نیست که من فقط تنها ترجمهگر پیامهای او هستم.
ای خواجه مرا حقیر مشمار
پروردهٔ دست لطف اویم
هوش مصنوعی: ای آقا، مرا حقیر و ناچیز مشمار، زیرا من از نعمت و لطف او پرورش یافتهام.
از نیک به جز نکو نیاید
چون او نیکوست من نکویم
هوش مصنوعی: از خوبی جز خوبی نمیآید، چون او خود نیکوست، من هم نیکو هستم.
چون پشت من اوست در همه حال
با او پیوسته روبرویم
هوش مصنوعی: چون همیشه او پشت سر من است، در هر شرایطی با او در تماس و مواجهه هستم.
گاه از شادی غزل سرایم
گاهم از غم چو فیض مویم
هوش مصنوعی: گاهی از شوق و شادی شعر میسرایم، و گاهی از دلتنگی و غم.
آنرا که بود بکوی او خاک
افتاده به چه خاک کویم
هوش مصنوعی: هر کس که به درگاه او تواضع و احترام نداشته باشد، چگونه میتوانم در مقابل او به خاک بیفتم؟