غزل شمارهٔ ۷۰
دلم گرفت ازین خاکدان پر وحشت
ره بهشت کدامست و منزل راحت
بلاست صحبت بیگانه و دیار غریب
کجاست منزل مألوف و یار بی کلفت
زسینه گشت جدا و نیافت محرم راز
نفس گره شده در کام ماند از غیرت
اگر بعالم غیبم دریچهٔ بودی
زدودمی بنسیمی دمی ز دل کربت
مگر سروش رحیلی بگوش جان آمد
دل گرفته گشاید زکربت غربت
زوصل دوست نسیمی بیار باد صبا
که سخت شعله کشیده است آتش فرقت
بجز کتاب انیسی دلم نمیخواهد
زهی انیس و زهی خامشی زهی صحبت
اگر اجل دهدم مهلت و خدا توفیق
من و خدا و کتابی و گوشهٔ خلوت
هزار شکر که کاری بخلق نیست مرا
خدا پسند بود فیض را زهی همت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم گرفت ازین خاکدان پر وحشت
ره بهشت کدامست و منزل راحت
هوش مصنوعی: دل من از این دنیا و دنیای پر از رنج و سختی گرفته شده است. نمیدانم راه بهشت کجاست و جایی برای آرامش کجا قرار دارد.
بلاست صحبت بیگانه و دیار غریب
کجاست منزل مألوف و یار بی کلفت
هوش مصنوعی: سخن گفتن از شخصی غریبه و زندگی در سرزمین ناخدای واژه عجیبی است. کجا میتوان به جایی آشنا و یاری بدون واژههای بیگانه دست یافت؟
زسینه گشت جدا و نیافت محرم راز
نفس گره شده در کام ماند از غیرت
هوش مصنوعی: از دل جدا شد و کسی رازهایش را نفهمید، نفسش که به شدت درگیر شده بود، از حس غیرت در دندانهایش محبوس ماند.
اگر بعالم غیبم دریچهٔ بودی
زدودمی بنسیمی دمی ز دل کربت
هوش مصنوعی: اگر به دنیای غیب دری داشته باشم، لحظهای از دل کربت خود را با نسیمی پاک میکنم.
مگر سروش رحیلی بگوش جان آمد
دل گرفته گشاید زکربت غربت
هوش مصنوعی: وقتی صدای الهی به جان انسان برسد، دل غمگین و گرفته او از مشکلات و دوریها باز میشود و آرامش مییابد.
زوصل دوست نسیمی بیار باد صبا
که سخت شعله کشیده است آتش فرقت
هوش مصنوعی: از طرف دوست نسیمی بیاورید، باد صبحگاهی، چون آتش جدایی بسیار سوزان شده است.
بجز کتاب انیسی دلم نمیخواهد
زهی انیس و زهی خامشی زهی صحبت
هوش مصنوعی: جز کتاب هیچ چیز دیگری نمیتواند مونس دل من باشد. ای مونس عزیز، ای سکوت دلنشین، ای گفتگویی دلپذیر!
اگر اجل دهدم مهلت و خدا توفیق
من و خدا و کتابی و گوشهٔ خلوت
هوش مصنوعی: اگر فرصتی از عمرم به من داده شود و خداوند به من کمک کند، میتوانم به مطالعه کتابی بپردازم و در گوشهای از خلوت به تفکر و اندیشه بنشینم.
هزار شکر که کاری بخلق نیست مرا
خدا پسند بود فیض را زهی همت
هوش مصنوعی: هزاران بار سپاسگزارم که هیچ کاری از من برای مردم نیست. خداوند خواسته است که از نعمتها بهرهمند شوم، پس زندگیام را به خوبی و همت سپری میکنم.