گنجور

غزل شمارهٔ ۶۹۲

کی آیدم می در نظر مست جمال ساقیم
وز خود کجا دارم خبر مست جمال ساقیم
آنغمزه را دل‌برده پی زآنچشم و لب جان خوردمی
چشم منست و روی وی مست جمال ساقیم
از چشم او می میچشم و ز لعل او می میکشم
وز غمزهٔ او سرخوشم مست جمال ساقیم
بیخود فتاده کف زنان در بحر عشق بیکران
شادی‌کنان شادی‌کنان مست جمال ساقیم
با لطف و قهرش ساختم و ز غیر او پرداختم
خود را ز خود انداختم مست جمال ساقیم
جانم زدریائیست مست جام و سبو و خم شکست
بگذشته‌ام از هرچه هست مست جمال ساقیم
آفاق را طی کرده‌ام اسب خرد پی کرده‌ام
منزل در آن حی کرده‌ام مست جمال ساقیم
گه قطره و گه قلزمم گه باده و گاهی خمم
در شور و در مستی کمم مست جمال ساقیم
یا عادل العشاق قم نحن السکاری لا تلم
صد عقل در مستیست گم مست جمال ساقیم
در بادهٔ ما رنگ نیست در مستی ما جنگ نیست
ناموس ما را ننگ نیست مست جمال ساقیم

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کی آیدم می در نظر مست جمال ساقیم
وز خود کجا دارم خبر مست جمال ساقیم
هوش مصنوعی: کی می‌توانم به یاد می‌افتم که زیبایی ساقی‌ام در نظرم مست می‌کند و از حال خودم خبر دارم یا نه؟
آنغمزه را دل‌برده پی زآنچشم و لب جان خوردمی
چشم منست و روی وی مست جمال ساقیم
هوش مصنوعی: آن زیبایی که دل مرا ربوده، به خاطر آن چشم و لبش، من جانم را فدای او کرده‌ام. چشم من و چهره‌ی او، تحت تأثیر زیبایی گیسوان اوست.
از چشم او می میچشم و ز لعل او می میکشم
وز غمزهٔ او سرخوشم مست جمال ساقیم
هوش مصنوعی: من از نگاه او شیدا می‌شوم و از زیبایی‌اش مست می‌گردم، و از دلربایی‌اش خوشحال و سرمست جمال ساقی‌ام هستم.
بیخود فتاده کف زنان در بحر عشق بیکران
شادی‌کنان شادی‌کنان مست جمال ساقیم
هوش مصنوعی: بی‌دلیل، افرادی در دریاى عشق غرق شده‌اند و با شادی و خوشحالی به پا می‌کوبند. آنها مست از زیبایی معشوق خود هستند و جشن می‌گیرند.
با لطف و قهرش ساختم و ز غیر او پرداختم
خود را ز خود انداختم مست جمال ساقیم
هوش مصنوعی: با مهربانی و سرسختی او کنار آمدم و به جز او از هر چیزی گذشتم. خودم را از منیت خود رها کردم و شیدای زیبایی ساقی شدم.
جانم زدریائیست مست جام و سبو و خم شکست
بگذشته‌ام از هرچه هست مست جمال ساقیم
هوش مصنوعی: جان من همچون دریا پر از خوشی و شوری است که با جام و سبو و خم شکسته در حال مستی به سر می‌برد. از تمام چیزهایی که مربوط به دنیا است گذشته‌ام و حالا غرق در زیبایی و جاذبه ساقی هستم.
آفاق را طی کرده‌ام اسب خرد پی کرده‌ام
منزل در آن حی کرده‌ام مست جمال ساقیم
هوش مصنوعی: من در جهان گسترده‌ای سفر کرده‌ام و با اندیشه و خرد به پیش رفته‌ام. در این مسیر، در جایی که با زیبایی‌های محبوبم روبه‌رو شدم، توقف کرده‌ام و به تماشای آن زیبایی نشسته‌ام.
گه قطره و گه قلزمم گه باده و گاهی خمم
در شور و در مستی کمم مست جمال ساقیم
هوش مصنوعی: گاهی به اندازه قطره‌ای کوچک و در مواقعی به وسعت دریای بزرگ هستم، گاهی سرشار از باده و گاهی در حالت خواب‌آلودگی و بی‌خیالی قرار دارم. در میان شور و حال مستی، کم می‌شوم و خود را در زیبایی معشوق گم می‌کنم.
یا عادل العشاق قم نحن السکاری لا تلم
صد عقل در مستیست گم مست جمال ساقیم
هوش مصنوعی: ای عادل عاشقان، به ما نگاه کن که ما مست هستیم و نمی‌توانی ما را ملامت کنی، زیرا عقل در حال گم شدن در مستی است و ما در زیبایی ساقی غرق شده‌ایم.
در بادهٔ ما رنگ نیست در مستی ما جنگ نیست
ناموس ما را ننگ نیست مست جمال ساقیم
هوش مصنوعی: در می نوشی که ما از آن استفاده می‌کنیم رنگ و بویی ندارد و در حال مستی، دعوا و نزاعی وجود ندارد. ما هیچ احساس شرمی در مورد ناموس خود نداریم و تنها مست زیبایی ساقی هستیم.