غزل شمارهٔ ۶۶۶
دل میکنمت فدا و جان هم
از تست اگر چه این و آن هم
دل را بر تو چه قدر باشد
یا جان کسی و یا جهان هم
بر روی زمین ندیده چشمی
ماهی چو زتو بر آسمان هم
در ملک و ملک نظیر تو نیست
در هشت بهشت جاودان هم
جائی که نهی تو پای آنجا
ما سر بنهیم و قدسیان هم
مهمان شوی ار شبی مارا تو
دل پیش کشم ترا و جان هم
تا بر سر خوان به جز تو نبود
مهمان باشی و میزبان هم
گم گشتهٔ وادی غمت را
بینام بمان و بینشان هم
فیض از تو و جان و دل هم از تو
این باد فنای تو و آن هم
غزل شمارهٔ ۶۶۵: از بخت شکوه دارم و از دست یار همغزل شمارهٔ ۶۶۷: کو عشق کو سودای عشق تا در جهان غوغا نهم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل میکنمت فدا و جان هم
از تست اگر چه این و آن هم
هوش مصنوعی: من دل و جانم را برای تو فدای تو میکنم، حتی اگر دیگران هم با من موافق نباشند.
دل را بر تو چه قدر باشد
یا جان کسی و یا جهان هم
هوش مصنوعی: دل چقدر به تو وابسته است، مانند وابستگی جان یک نفر به خود او یا حتی اهمیت جهان برای انسان.
بر روی زمین ندیده چشمی
ماهی چو زتو بر آسمان هم
هوش مصنوعی: هیچ چشمی بر روی زمین، مانند تو که در آسمان میدرخشی، وجود ندارد.
در ملک و ملک نظیر تو نیست
در هشت بهشت جاودان هم
هوش مصنوعی: در سرزمین و سلطنت، هیچ کس مانند تو وجود ندارد، حتی در بهشتهای جاودان هم.
جائی که نهی تو پای آنجا
ما سر بنهیم و قدسیان هم
هوش مصنوعی: هر جا که تو نهی کلامی را، ما هم در آنجا سر تسلیم فرود میآوریم و فرشتگان آسمانی نیز چنین خواهند کرد.
مهمان شوی ار شبی مارا تو
دل پیش کشم ترا و جان هم
هوش مصنوعی: اگر شبی مهمان ما شوی، دل و جانم را به تو تقدیم میکنم.
تا بر سر خوان به جز تو نبود
مهمان باشی و میزبان هم
هوش مصنوعی: وقتی که تنها تو در جمع هستی، و کسی دیگر در کنار تو نیست، بهتر است که مهمان و میزبان هر دو باشی، یعنی خودت هم از مهمان بودن لذت ببری و هم به دیگران خوشامد بگویی.
گم گشتهٔ وادی غمت را
بینام بمان و بینشان هم
هوش مصنوعی: شخصی که در غم و اندوهی عمیق گم شده، بهتر است که بدون هیچ نام و نشانی باقی بماند و در ابهام بماند.
فیض از تو و جان و دل هم از تو
این باد فنای تو و آن هم
هوش مصنوعی: برکت و نعمت از توست و جان و دل نیز از تو میباشند. این در حالی است که فنا و نابودی نیز از تو ناشی میشود و آن هم به نوعی به تو مربوط است.

فیض کاشانی