غزل شمارهٔ ۶۶۲
آنکه ز الطاف نو پیوست بهم
عشق تو با دل من بست بهم
آرزوهای مرا غیرت تو
مجتمع تا شده بشکست بهم
نتوان کرد نهان تا دیدم
نگهت تا نگهم جست بهم
تا کند با دل عشاق قتال
صف مژگان تو پیوست بهم
بنگاهی بتوانی کشتن
لطف و قهرت چو دهد دست بهم
عاقبت افکندم چشمانت
متفق گشت دو بد مست بهم
بهر یک دل که کند صید از من
گشت زلفین تو یک شست بهم
شاد از آنم که گرم سر برود
غم تو با دل من هست بهم
تا کند همرهی یاران فیض
این غزل داد مرا دست بهم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه ز الطاف نو پیوست بهم
عشق تو با دل من بست بهم
هوش مصنوعی: کسی که با رحمتهای تازهاش، محبت تو را با دل من گره زد.
آرزوهای مرا غیرت تو
مجتمع تا شده بشکست بهم
هوش مصنوعی: آرزوهایم به خاطر غیرت تو به هم پیوسته و اکنون شکسته شدهاند.
نتوان کرد نهان تا دیدم
نگهت تا نگهم جست بهم
هوش مصنوعی: نمیتوانم احساساتم را پنهان کنم، چرا که وقتی به چشمانت نگاه کردم، چشمان خودم به دنبال تو گشتند.
تا کند با دل عشاق قتال
صف مژگان تو پیوست بهم
هوش مصنوعی: چشمان تو با مژگانش به قدری زیبا و تماشایی هستند که میتوانند دل عاشقان را به چالش بکشند و با آنها جنگ کنند.
بنگاهی بتوانی کشتن
لطف و قهرت چو دهد دست بهم
هوش مصنوعی: اگر بتوانی قدرت و محبتت را به گونهای به کار ببندی که به یکدیگر نزدیک شوند، در آن صورت میتوانی تأثیر عمیقی بگذاری.
عاقبت افکندم چشمانت
متفق گشت دو بد مست بهم
هوش مصنوعی: در نهایت، وقتی به چشمانت نگاه کردم، هر دو عاشق و بیقرار شدیم.
بهر یک دل که کند صید از من
گشت زلفین تو یک شست بهم
هوش مصنوعی: هر دلی که عاشق من شود، زلفهای تو به گونهای در هم تنیدهاند که گویی با یک حرکت، همه چیز را گرفتار کردهاند.
شاد از آنم که گرم سر برود
غم تو با دل من هست بهم
هوش مصنوعی: از اینکه میبینم غم تو از دل من دور میشود، خوشحالم.
تا کند همرهی یاران فیض
این غزل داد مرا دست بهم
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به این دارد که در کنار دوستان و یاران، لذت و فایدهای از این غزل نصیب من شد و مانند دستی برای کمک و همراهی به من داده شد.

فیض کاشانی