گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۶

حسن رخ مه رویان از روی تو می‌بینم
دلجوئی دلداران از خوی تو می‌بینم
هرجا که بود نوری از پرتو روی تست
هر جا که بود آبی از جوی تو می‌بینم
چشم خوش خوبان را بیمار تو می‌دانم
محراب دو عالم را ابروی تو می‌بینم
گبر و مغ و ترسا را جویای تو می‌بینم
روی همه عالم را واسوی تو می‌بینم
بلبل بگلستانها از بهر تو می‌نالد
بوی گل و ریحانها از بوی تو می‌بینم
تشویش دل درهم از زلف تو می‌دانم
اسباب پریشانی گیسوی تو می‌بینم
عاشق سر کو گردد من گرد جهان گردم
چون جمله عالم را من کوی تو می‌بینم
املاک و لطایف را چوگان تو می‌دانم
افلاک و عناصر را من گوی تو می‌بینم
اندر دل هر ذره خورشید جهان تابیست
من تابش آن خورشید از روی تو می‌بینم
این عالم فانی را هر دم ز تو، نو از نو
من کهنه نمی‌بینم من نوی تو می‌بینم
از هیچ صدائی من جز حرف تو نشنیدم
هیهات دل هرکس یا هوی تو می‌بینم
در بحر محیط عشق شد غرق وجود فیض
وین چشم گهر بارش واسوی تو می‌بینم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسن رخ مه رویان از روی تو می‌بینم
دلجوئی دلداران از خوی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: زیبایی چهره‌ی معشوقان را از چهره‌ی تو می‌بینم و همدردی و دلجویی عاشقان را در وجود تو می‌یابم.
هرجا که بود نوری از پرتو روی تست
هر جا که بود آبی از جوی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: در هر مکانی که باشم، نوری از زیبایی تو را احساس می‌کنم و در هر جا که بنگرم، آبی از جوی وجود تو را می‌بینم.
چشم خوش خوبان را بیمار تو می‌دانم
محراب دو عالم را ابروی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: من چشم‌های زیبا و دل‌نشین را از نگاه تو بیمار می‌بینم و ابروی تو را به‌عنوان آرامش‌گاه دو جهان در نظر می‌گیرم.
گبر و مغ و ترسا را جویای تو می‌بینم
روی همه عالم را واسوی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: این بیت نشان‌دهنده‌ی تلاش و جستجوی افراد مختلف از هر دینی و فرهنگی برای یافتن حقیقت و نزدیکی به یک آرمان یا مفهوم بلند است. شاعر به وضوح می‌گوید که در تمام جهان، افراد از گروه‌های مختلف به دنبال تو هستند و تو همواره در مرکز توجه آن‌ها قرار داری. این جستجو می‌تواند نشانه‌ای از یک عشق مقدس یا خدای بزرگ باشد که همگان به سوی او می‌گرایند.
بلبل بگلستانها از بهر تو می‌نالد
بوی گل و ریحانها از بوی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: پرنده‌ای در باغ‌ها برای تو می‌خواند و بوی گل و گیاهان را از عطر تو احساس می‌کنم.
تشویش دل درهم از زلف تو می‌دانم
اسباب پریشانی گیسوی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: من می‌دانم که دل من از زلف تو ناآرام است و به همین ترتیب، پریشانی و به‌هم‌ریختگی گیسوی تو را نیز مشاهده می‌کنم.
عاشق سر کو گردد من گرد جهان گردم
چون جمله عالم را من کوی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: عاشق به دور سر کوی محبوب می‌چرخد و من نیز برای دیدن تو به دور جهان می‌گردم، زیرا در هر جایی که نگاه می‌کنم، تنها تو را می‌بینم.
املاک و لطایف را چوگان تو می‌دانم
افلاک و عناصر را من گوی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: من می‌دانم که املاک و زیبایی‌ها در دستان توست و حتی آسمان‌ها و عناصر طبیعت را هم به مانند گوی در دستان تو می‌بینم.
اندر دل هر ذره خورشید جهان تابیست
من تابش آن خورشید از روی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: در دل هر ذره از این جهان، نور و درخششی وجود دارد. من نور آن خورشید را از چهره تو می‌بینم.
این عالم فانی را هر دم ز تو، نو از نو
من کهنه نمی‌بینم من نوی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: این جهان ناپایدار را در هر لحظه از تو می‌بینم، نه کهنه و قدیمی، بلکه هر بار جدید و نو به نظر می‌آید. من فقط زیبایی و تازگی تو را می‌بینم.
از هیچ صدائی من جز حرف تو نشنیدم
هیهات دل هرکس یا هوی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: من هیچ صدایی جز سخن تو نشنیدم و نمی‌توانم جز عشق تو به کسی توجه کنم.
در بحر محیط عشق شد غرق وجود فیض
وین چشم گهر بارش واسوی تو می‌بینم
هوش مصنوعی: در دریای وسیع عشق، وجود من در آرامش و شیدایی به کمال رسیده و مانند چشمی پر از گوهر، زیبایی تو را مشاهده می‌کنم.

حاشیه ها

1395/04/02 15:07
کسرا

زیباست

1403/08/04 04:11
امین محمد زاهدی

با سلام

بیت هشتم افلاک و عناصر را من کوی تو می‌بینم، به نظر "گوی" صحیح است.