گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳

بیمار زارم دریاب دریاب
جز تو ندارم دریاب دریاب
در راه عشقت از پا فتادم
رحمی که زارم دریاب دریاب
دو از رخ تو در خاک و در خون
جان می سپارم دریاب دریاب
جان شد خیالی تن شد هلالی
زار و نزارم دریاب دریاب
با سخت جانی ابرو کمانی
افتاده کارم دریاب دریاب
شد زاشک خونین رویم منقّش
زیبا نگارم دریاب دریاب
دل شد زشوق آب بشتاب بشتاب
طاقت ندارم دریاب دریاب
شد در فراقت نامهربانا
از دست کارم دریاب دریاب
مشکل که فیضت زین غم برد جان
بیمار و زارم دریاب دریاب

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیمار زارم دریاب دریاب
جز تو ندارم دریاب دریاب
هوش مصنوعی: من در حالی که حال خوبی ندارم به تو پناه می‌آورم و تنها تو هستی که می‌توانی به من کمک کنی. خواهش می‌کنم مرا فراموش نکن و به یاری‌ام بیا.
در راه عشقت از پا فتادم
رحمی که زارم دریاب دریاب
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، از پا افتادم. لطفاً به حال بی‌تابی و زاری من رحم کن و به من کمک کن.
دو از رخ تو در خاک و در خون
جان می سپارم دریاب دریاب
هوش مصنوعی: من با عشق و فدای تو، خود را در غم و اندوه می‌بازم. به دادم برس، به دادم برس.
جان شد خیالی تن شد هلالی
زار و نزارم دریاب دریاب
هوش مصنوعی: جان من تبدیل به خیال شده و تنم به صورت هلال درآمده است. در این حال زار و نزارم، پس لطفاً مرا دریاب و کمک کن.
با سخت جانی ابرو کمانی
افتاده کارم دریاب دریاب
هوش مصنوعی: دچار وضعیتی سخت و دشوار شدم و به کمک و نجات تو نیاز دارم.
شد زاشک خونین رویم منقّش
زیبا نگارم دریاب دریاب
هوش مصنوعی: به خاطر اشک‌های خونینم چهره‌ام تغییر کرده و زیباست. ای نگار دل‌انگیز، به فریادم برس.
دل شد زشوق آب بشتاب بشتاب
طاقت ندارم دریاب دریاب
هوش مصنوعی: دل از شوق به‌سرعت به حرکت درآمده است، بشتاب و بشتاب، زیرا من دیگر طاقت ندارم و به کمک نیاز دارم.
شد در فراقت نامهربانا
از دست کارم دریاب دریاب
هوش مصنوعی: در جدایی تو، ای بی‌رحم، کار من به شدت سخت شده است. ای کاش کمکم کنی و نجاتم دهی.
مشکل که فیضت زین غم برد جان
بیمار و زارم دریاب دریاب
هوش مصنوعی: وقتی که غم تو روح و جانم را به زحمت می‌اندازد، دریاب و کمکم کن که در حال بیماری و ناامیدی به سر می‌برم.