غزل شمارهٔ ۵۸
ای که چون عمر میروی بشتاب
خستگانرا به غمزهٔ دریاب
گروفا میکنی بوعده قتل
کارم از دست میرود بشتاب
غم تو راحت دل غمگین
عشقت آرام سینهای کباب
بی خودم کن از آن لب میگون
تشنهٔ را به جرعهٔ دریاب
شب نشستم بیاد ابرویت
پشت بر خواب و روی در محراب
عاشقانرا سر غنودن نیست
دیدهٔ بی دلان ندارد خواب
خواب در چشم من چه سان آید
چون دمی نیست خالی از سیلاب
بر رخم بسته تا بکی در وصل
افتتح یا مفتح الابواب
فیض آندم بدوست پیوندی
که نباشی تو در میانه حجاب
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که چون عمر میروی بشتاب
خستگانرا به غمزهٔ دریاب
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند عمر سریع میگذری، به سرعت به سراغ خستگان برو و با نگاه دلنشینت، آنان را تسکین بده.
گروفا میکنی بوعده قتل
کارم از دست میرود بشتاب
هوش مصنوعی: تو به وعدهای که به من دادهای عمل نمیکنی و کارهایم به هم میریزد، پس سریعتر اقدام کن.
غم تو راحت دل غمگین
عشقت آرام سینهای کباب
هوش مصنوعی: غم تو برای دلهای غمگین، تسکینی است و عشق تو مانند آرامشی برای سینههای ملتهب و دردمند محسوب میشود.
بی خودم کن از آن لب میگون
تشنهٔ را به جرعهٔ دریاب
هوش مصنوعی: از آن لبهای خوشرنگ بیخبرم کن، من تشنهام، قطرهای از دریای محبت را به من ببخش.
شب نشستم بیاد ابرویت
پشت بر خواب و روی در محراب
هوش مصنوعی: در دل شب نشستهام و به خاطر ابرویت به خواب نمیروم و در حالی که رو به قبلهام، به یاد تو هستم.
عاشقانرا سر غنودن نیست
دیدهٔ بی دلان ندارد خواب
هوش مصنوعی: عاشقان هرگز نمیتوانند استراحت کنند، زیرا چشمان بیدلها خواب ندارند.
خواب در چشم من چه سان آید
چون دمی نیست خالی از سیلاب
هوش مصنوعی: در چشم من خواب چگونه میتواند بیفتد وقتی که هر لحظه پر از اشک است؟
بر رخم بسته تا بکی در وصل
افتتح یا مفتح الابواب
هوش مصنوعی: بر چهرهام از مدتها پیش پردهای کشیده شده و نمیدانم تا چه زمانی باید منتظر بمانم تا در آغوش وصل آن معشوق بیفتم یا درهای رحمت بر من گشوده شود.
فیض آندم بدوست پیوندی
که نباشی تو در میانه حجاب
هوش مصنوعی: در آن لحظه که ارتباطی با دوست برقرار میشود، دیگر حجاب و مانعی بین شما وجود ندارد.