گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷

گفتمش دل بر آتش تو کباب
گفت جانها زماست در تب و تاب
گفتمش اضطراب دلها چیست
گفت آرام سینه های کباب
گفتمش اشک راه خوابم بست
گفت کی بود عاشقانرا خواب
گفتمش بهر عاشقان چکنی
گفت بر گیرم از جمال نقاب
گفتمش پرده جمال تو چیست
گفت بگذر زخویشتن در ایاب
گفتمش تاب آن جمالم نیست
گفت چون بی تو گردی اری تاب
گفتمش باده لب لعلت
گفت از حسرتش توان شد آب
گفتمش تشنهٔ وصال توام
گفت زین می کسی نشد سیراب
گفتمش جان و دل فدا کردم
گفت آری چنین کنند احباب
گفتمش مرد فیض در غم تو
گفت طوبی لهم و حسن مآب

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتمش دل بر آتش تو کباب
گفت جانها زماست در تب و تاب
هوش مصنوعی: به او گفتم که دل من بر آتش عشق تو می‌سوزد. او پاسخ داد که جان‌ها از ماست و در حال تلاطم و التهاب هستند.
گفتمش اضطراب دلها چیست
گفت آرام سینه های کباب
هوش مصنوعی: به او گفتم که دل‌ها چرا این‌قدر ناراحت‌اند؟ گفت که این ناراحتی به خاطر آتش سینه‌هایی است که درونشان می‌سوزد.
گفتمش اشک راه خوابم بست
گفت کی بود عاشقانرا خواب
هوش مصنوعی: به او گفتم که اشک‌های من خوابم را گرفت. او در پاسخ گفت: چه کسی عاشقان را به خواب می‌برد؟
گفتمش بهر عاشقان چکنی
گفت بر گیرم از جمال نقاب
هوش مصنوعی: با او صحبت کردم و از او خواستم که برای عاشقان دلربایی کند، که او در پاسخ گفت من از زیبایی خودم پرده برمی‌دارم.
گفتمش پرده جمال تو چیست
گفت بگذر زخویشتن در ایاب
هوش مصنوعی: به او گفتم، زیبایی تو چه چیزی است؟ او پاسخ داد: خودت را کنار بگذار و به خودت برنگرد.
گفتمش تاب آن جمالم نیست
گفت چون بی تو گردی اری تاب
هوش مصنوعی: به او گفتم که قدرت تحمل زیبایی‌ام را ندارم. او پاسخ داد که وقتی تو نیستی، چطور می‌توانی فهمید که چقدر آن زیبایی می‌تواند دل‌انگیز باشد.
گفتمش باده لب لعلت
گفت از حسرتش توان شد آب
هوش مصنوعی: به او گفتم که شراب لب‌های سرخ تو را می‌خواهم، او در پاسخ گفت که به خاطر آرزویی که در دل دارم، دیگر توان نوشیدن ندارم.
گفتمش تشنهٔ وصال توام
گفت زین می کسی نشد سیراب
هوش مصنوعی: به او گفتم که من تشنهٔ دیدار تو هستم، اما او پاسخ داد که هیچ‌کس با این عشق سیراب نشده است.
گفتمش جان و دل فدا کردم
گفت آری چنین کنند احباب
هوش مصنوعی: به او گفتم که من جان و دل خود را برای تو فدای کرده‌ام، او پاسخ داد که دوستان چنین می‌کنند.
گفتمش مرد فیض در غم تو
گفت طوبی لهم و حسن مآب
هوش مصنوعی: به او گفتم که مردان فیض در غم تو هستند. او پاسخ داد: خوشا به حال آنان و سرنوشت نیکشان.

حاشیه ها

1389/08/24 10:10
عبدالمعین مظفری

احتمالاً
بیت اول ، مصرع دوم=زمایست شود زماست
بیت سوم ، مصرع اول=اشگ شود اشک
بیت پنجم ، مصرع اول=حمال شود جمال
بیت هفتم ، مصرع اول=لعلب شود لعلت
بیت آخر ، مصرع اول=د ر شود در
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.