غزل شمارهٔ ۵۰
پژمرده شد دل ز آلودگیها
کاری نکردم ز افسردگیها
دل برد از من گه این و گه آن
عمرم هبا شد از سادگیها
هرچند شستم دامان تقوی
زایل نگردید آلودگیها
از پا فتادم و از غم نرستم
نگرفت دستم افتادگیها
زین آشنایان خیری ندیدم
خوش باد وقت بیگانگیها
سامان نخواهم ایوان نخواهم
بیچارگیها آوارگیها
ای فیض بگسل از عقل و تدبیر
بر عشق تن جان آشفتگیها
ای جمله تقصیر در بندگیها
رو آب شو از شرمندگیها
شد حق منادی قل یا عبادی
تو جان ندادی کو بندگیها
در راه یوسف کفها بریدند
ای در رهش گم زان پردگیها
آمد قیامت کو استقامت
زین بندگیها شرمندگیها
صوری دمیدند موتی شنیدند
مرگست خوشتر زین زندگیها
کو عشق و زورش کو شر و شورش
طرفی نبستم ز آسودگیها
از خود به در شو شوریدهسر شو
صحرای پهنیست شوریدگیها
ای آنکه داری در سر غم عشق
ارزانیت باد آشفتگیها
یا رب کجا شد عیش جوانی
خوش عالمی بود آن کودگیها
ای فیض برخیز خاکی به سر ریز
در ماتم آن آسودگیها
اطلاعات
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پژمرده شد دل ز آلودگیها
کاری نکردم ز افسردگیها
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آلودگیها پژمرده شده و هیچ تلاشی نکردهام تا از افسردگیها رهایی یابم.
دل برد از من گه این و گه آن
عمرم هبا شد از سادگیها
هوش مصنوعی: دل من گاهی به این شخص و گاهی به آن شخص میافتد و به همین دلیل عمرم بیهوده و بیثمر سپری میشود، زیرا در سادگیام گرفتار شدهام.
هرچند شستم دامان تقوی
زایل نگردید آلودگیها
هوش مصنوعی: هرچند که من تلاش کردم تا خود را از آلودگیها پاک کنم و به تقوا نزدیک شوم، اما باز هم از این آلودگیها دور نماندم.
از پا فتادم و از غم نرستم
نگرفت دستم افتادگیها
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوه، نتوانستم از پا بیفتم و دستم به هیچ چیزی نگرفت که مرا به جلو ببرد.
زین آشنایان خیری ندیدم
خوش باد وقت بیگانگیها
هوش مصنوعی: از این آشنایان هیچ خوبی نمیبینم، امیدوارم وقتی که از هم دور هستیم، زمان خوبی باشد.
سامان نخواهم ایوان نخواهم
بیچارگیها آوارگیها
هوش مصنوعی: من به نظم و ترتیب دست نمییابم، نیازی به خانه و کاشانه ندارم، فقط از مشکلات و بیسر و سامانی رنج میبرم.
ای فیض بگسل از عقل و تدبیر
بر عشق تن جان آشفتگیها
هوش مصنوعی: ای فیض، از عقل و تدبیر دلت را رها کن و به عشق و احساسات سر و سامان بده که اینها جان را نرم و آرام میکنند، حتی اگر در پی آشفتگیها بروی.
ای جمله تقصیر در بندگیها
رو آب شو از شرمندگیها
هوش مصنوعی: ای کسانی که در انجام بندگی خطا کردهاید، از شرمندگیها بر خود بگذرید و به آب روید.
شد حق منادی قل یا عبادی
تو جان ندادی کو بندگیها
هوش مصنوعی: ای بندگان من، آیا جان خود را برای خدمت و بندگی به من تقدیم نکردید؟
در راه یوسف کفها بریدند
ای در رهش گم زان پردگیها
هوش مصنوعی: در مسیر یوسف، عدهای به خاطر عشق و شیدایی، دستهای خود را بریدند. ای کسی که در جستجوی او گم شدهای، از آن شیرینیهای یوسف غافل مشو.
آمد قیامت کو استقامت
زین بندگیها شرمندگیها
هوش مصنوعی: روز قیامت فرامیرسد و در آن روز، انسانها در برابر استقامت خود و خدماتی که به بندگی خدا عرضه کردهاند، شرمنده خواهند بود.
صوری دمیدند موتی شنیدند
مرگست خوشتر زین زندگیها
هوش مصنوعی: آنها گفتند که برای ما مرگ خوشتر از زندگیهای اینچنینی است، مانند اینکه مرواریدی در دل دریا دمیده شده است.
کو عشق و زورش کو شر و شورش
طرفی نبستم ز آسودگیها
هوش مصنوعی: کجای عشق و قدرت اوست؟ کجای شور و هیجان اوست؟ من از آسایش و آرامش، چیزی به دست نیاوردم.
از خود به در شو شوریدهسر شو
صحرای پهنیست شوریدگیها
هوش مصنوعی: برای رهایی از قید و بندهای خود، باید از خودت خارج شوی و در بیابان وسیع شوریدگیها قدم بگذاری.
ای آنکه داری در سر غم عشق
ارزانیت باد آشفتگیها
هوش مصنوعی: ای کسی که در دل خود غم عشق را حمل میکنی، امیدوارم که آشفتگیهایت کم و ارزان شوند.
یا رب کجا شد عیش جوانی
خوش عالمی بود آن کودگیها
هوش مصنوعی: ای پروردگار، کجا رفتند روزهای شاد جوانی؟ چه عالم زیبایی بود آن دوران کودکی!
ای فیض برخیز خاکی به سر ریز
در ماتم آن آسودگیها
هوش مصنوعی: ای نعمت، برخیز و خاکی به سر بریز، در سوگ آن آسودگیها و راحتیها.