غزل شمارهٔ ۴۹
تو و آرام و پخته کاریها
من و خامی و بیقراریها
پرسشم گر به خاطرت گذرد
دل بیمار و جانسپاریها
غیر را روزهای عیش و طرب
من و شبهای تار و زاریها
بی نکویی چه بر سرش آمد
کو مراعات حقگذاریها
پای تا سر به مهر تو بستم
یاد ایام رستگاریها
شکوه بگذرام و بنالم زار
تا کند دوست غمگساریها
از در عجز و مسکنت آرم
بندگیها و اشکباریها
شاید از رحم در دلش آرد
آه آتشفشان و زاریها
شکوه از بخت و مهر او در دل
چه شد آرزم و شرمساریها
دعوی دوستی و عرض گله
روی سخت و امیدواریها
گفتی ای دلفکار از کهای
زار تو زار تو به زاریها
فیض را نیست غیر تو یاری
یاریش کن به حق یاریها
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو و آرام و پخته کاریها
من و خامی و بیقراریها
هوش مصنوعی: تو آرام و با تجربهای، در حالی که من ناپخته و بیقرار هستم.
پرسشم گر به خاطرت گذرد
دل بیمار و جانسپاریها
هوش مصنوعی: اگر سوالی در ذهنت به وجود بیاید، دربارهی دل دردناک و فداکاریهای عاشقانهام خواهد بود.
غیر را روزهای عیش و طرب
من و شبهای تار و زاریها
هوش مصنوعی: در زندگی، روزهای شاد و خوشی برای من وجود دارد، اما شبها پر از غم و اندوه است.
بی نکویی چه بر سرش آمد
کو مراعات حقگذاریها
هوش مصنوعی: سقوط فردی که آداب و حقوق دیگران را رعایت نمیکند، در عذاب و مشکلات است.
پای تا سر به مهر تو بستم
یاد ایام رستگاریها
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را به عشق تو گره زدهام و به یاد روزهای خوشبختی و نجاتم هستم.
شکوه بگذرام و بنالم زار
تا کند دوست غمگساریها
هوش مصنوعی: من با عزت و بزرگی خود را به یاد میآورم و نالهام را سر میدهم تا دوست، غمها و غصههایم را تسکین دهد.
از در عجز و مسکنت آرم
بندگیها و اشکباریها
هوش مصنوعی: در حالت ناتوانی و فقر، خودم را با بندگی و گریه به خدا نزدیک میکنم.
شاید از رحم در دلش آرد
آه آتشفشان و زاریها
هوش مصنوعی: شاید در درون او، احساساتی مانند غم و اندوه بهقدری عمیق باشد که همچون آتشفشان، به شدت فوران کند و او را وادار به زاری کند.
شکوه از بخت و مهر او در دل
چه شد آرزم و شرمساریها
هوش مصنوعی: در دل من چه شده است که به خوشبختی و محبت او ناله میکنم و دچار شرمساری هستم؟
دعوی دوستی و عرض گله
روی سخت و امیدواریها
هوش مصنوعی: اینجا صحبت از ادعای دوستی و بیان شکایتهاست، در حالی که واقعیتها سخت و ناامیدکننده هستند.
گفتی ای دلفکار از کهای
زار تو زار تو به زاریها
هوش مصنوعی: ای دل، از چه کسی اینقدر نگران و پریشان هستی؟ چرا اینقدر در اندوه و غم به سر میبری؟
فیض را نیست غیر تو یاری
یاریش کن به حق یاریها
هوش مصنوعی: کمکی برای فیض وجود ندارد جز تو، پس به حق، یاریاش کن.