گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹

یا رب تهی مکن زمی عشق جام ما
از معرفت بریز شرابی بکام ما
از بهر بندگیت بدنیا فتاده ایم
از بندگیت دانه و دنیات دام ما
چون بندگی نباشد از زندگی چه سود
از باده چون تهیست چه حاصل زمام ما
با تو حلال و بی تو حرامست عیشها
یا رب حلال ساز بلطفت حرام ما
جام می عبادت تست این سفال تن
خون میشود ولیک در اینجا مدام ما
این جام دل که بهر شراب محبتست
بشکست نارسیده شرابی بکام ما
رفتیم ناچشیده شرابی زجام عشق
در حسرت شراب تو شد خاک جام ما
عیش منفّص دو سه روزه سرای دون
شد رهزن قوافل عیش دوام ما
از ما ببر خبر بر دوست ای صبا
آن دوست کو بکام خود است و نه کام ما
احوال ما بگویش و از ماش یاد دار
وزبهر ما بیان جواب پیام ما
از صدق بندگیت بدل دانهٔ فکن
شاید که عشق و معرفت آید بدام ما
بی صدق بندگی نرسد معرفت بکام
بی ذوق معرفت نشود عشق رام ما
از بندگی بمعرفت و معرفت بعشق
دل مینواز تا که شود پخته جام ما
از تارو پود علم وعمل دامی ار تنیم
فیض اوفتد همای سعادت بدام ما
ای آنکه نگذرد بزبان تو نام ما
گوش تو بشنود زپیمبر پیام ما
از ما دمی بیاد نیاری بسال و ماه
بی یاد تو نمی گذرد صبح و شام ما
گر سوی مابعمد نیاری نظر فکند
یکره بسهو کن گذری بر مقام ما
در راه انتظار بسی چشم دوختیم
مرغی زگلشن تو نیامد بدام ما
پیکی کجاست کاورد از کوی تو پیام
یا سوی تو برد زبر ما پیام ما
ما را اگر نخواست دل از ما چرا گرفت
ورنه چه تلخ دارد از هجر کام ما
فیض آنانکه نام ماش بود ننگ بر زبان
کی گوش میکند بسروش پیام ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا رب تهی مکن زمی عشق جام ما
از معرفت بریز شرابی بکام ما
هوش مصنوعی: ای خدا، محبت و عشق را از دل ما مگیر و از معرفت و آگاهی ما چیزی به ما بده تا همیشه سیراب و شاداب باشیم.
از بهر بندگیت بدنیا فتاده ایم
از بندگیت دانه و دنیات دام ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر خدمت به تو و بندگیت به این دنیا آمده‌ایم و زندگی‌مان مثل دانه‌ای است که در دام دنیای تو گرفتار شده است.
چون بندگی نباشد از زندگی چه سود
از باده چون تهیست چه حاصل زمام ما
هوش مصنوعی: اگر بندگی و نیاز به معنای واقعی در زندگی نباشد، چه فایده‌ای دارد که از شراب بیاشامیم؟ وقتی که وجود ما از جنس خالی و تهی است، چه بهره‌ای می‌توان از آن برد؟
با تو حلال و بی تو حرامست عیشها
یا رب حلال ساز بلطفت حرام ما
هوش مصنوعی: با تو زندگی به کام و خوش می‌گذرد، ولی بدون تو شادی‌ها حرام است. ای بحر لطف، زندگی ما را از حرام به حلال تبدیل کن.
جام می عبادت تست این سفال تن
خون میشود ولیک در اینجا مدام ما
هوش مصنوعی: شراب عبادت تو در این ظرف سفالی است، اگرچه بدن ما همچون خون دایماً در اینجا جاری است.
این جام دل که بهر شراب محبتست
بشکست نارسیده شرابی بکام ما
هوش مصنوعی: این جام دل که برای نوشیدن شراب عشق ساخته شده بود، پیش از آنکه به هدف برسد، شکست.
رفتیم ناچشیده شرابی زجام عشق
در حسرت شراب تو شد خاک جام ما
هوش مصنوعی: ما به جستجوی نوشیدنی‌ای از عشق رفتیم، اما آنچه چشیدیم تنها حسرتی بود که خاک جام ما را پر کرده بود.
عیش منفّص دو سه روزه سرای دون
شد رهزن قوافل عیش دوام ما
هوش مصنوعی: زندگی خوش و پر از لذت، تنها برای چند روز کوتاه در این دنیای زودگذر، تبدیل به دزد آرزوهای ما شده است و ما را از بهره‌مندی پایدار محروم می‌سازد.
از ما ببر خبر بر دوست ای صبا
آن دوست کو بکام خود است و نه کام ما
هوش مصنوعی: ای نسیم، خبری از ما به دوستی برسان که او فقط به فکر خوشحالی خودش است و نه به خوشحالی ما.
احوال ما بگویش و از ماش یاد دار
وزبهر ما بیان جواب پیام ما
هوش مصنوعی: احوال ما را به او بگو و یادش باشد که به خاطر ما به سوالات ما پاسخ دهد.
از صدق بندگیت بدل دانهٔ فکن
شاید که عشق و معرفت آید بدام ما
هوش مصنوعی: از صداقت و دلیری تو در بندگی، شاید دل‌هایی که به عشق و معرفت رسیده‌اند، به دام ما بیفتند.
بی صدق بندگی نرسد معرفت بکام
بی ذوق معرفت نشود عشق رام ما
هوش مصنوعی: بدون صداقت در عبادت، به درک و شناخت واقعی نخواهی رسید. و بدون شوق و جذب به این شناخت، عشق واقعی آرام نخواهد بود.
از بندگی بمعرفت و معرفت بعشق
دل مینواز تا که شود پخته جام ما
هوش مصنوعی: از خدمت به معبود با شناخت و عشق، دل را تسکین بده تا اینکه دل ما به کمال برسد.
از تارو پود علم وعمل دامی ار تنیم
فیض اوفتد همای سعادت بدام ما
هوش مصنوعی: اگر در علم و عمل خود از هم بافته‌های محکم استفاده کنیم، برکت و خوشبختی مانند پرنده‌ای به دام ما خواهد افتاد.
ای آنکه نگذرد بزبان تو نام ما
گوش تو بشنود زپیمبر پیام ما
هوش مصنوعی: ای کسی که نام ما از زبان تو نخواهد گذشت، گوش تو پیام ما را از پیامبر بشنود.
از ما دمی بیاد نیاری بسال و ماه
بی یاد تو نمی گذرد صبح و شام ما
هوش مصنوعی: بدون یاد تو، لحظه‌ای از ما نمی‌گذرد و سال‌ها و ماه‌ها برای ما مثل یکدیگر سپری نمی‌شود. صبح و شام ما با یاد تو ادامه دارد.
گر سوی مابعمد نیاری نظر فکند
یکره بسهو کن گذری بر مقام ما
هوش مصنوعی: اگر به سرچشمه اصلی توجهی نداشته باشی، حتی یک بار هم ممکن است به خاطر بی‌توجهی، از مقام ما عبور کنی.
در راه انتظار بسی چشم دوختیم
مرغی زگلشن تو نیامد بدام ما
هوش مصنوعی: در طول انتظار، ما مدت زیادی منتظر ماندیم و به سوی گلشن تو نگاه کردیم، اما پرنده‌ای از آنجا به دام ما نیفتاد.
پیکی کجاست کاورد از کوی تو پیام
یا سوی تو برد زبر ما پیام ما
هوش مصنوعی: کجا پیک و فرستاده‌ای وجود دارد که پیامی از کوی تو برای ما بیاورد یا پیامی از ما به سمت تو ببرد؟
ما را اگر نخواست دل از ما چرا گرفت
ورنه چه تلخ دارد از هجر کام ما
هوش مصنوعی: اگر دل ما را نمی‌خواست، پس چرا دلش را از ما گرفت؟ در غیر این صورت، دوری ما چه تلخی برایش به همراه دارد؟
فیض آنانکه نام ماش بود ننگ بر زبان
کی گوش میکند بسروش پیام ما
هوش مصنوعی: فیض کسانی که نام ما را با خود دارند، ننگی است که بر زبان جاری می‌شود. آیا کسی به صدای پیام ما گوش می‌دهد؟

حاشیه ها

1404/02/22 01:04
علی محبوبی

با سلام .

در مصرع اول بیت 9 

 ( از ما ببر خبر بر دوست ای صبا)

وزن شعر صحیح به نظر نمیرسد و کمتر است.

لطفا اساتید معزز مربوط، نسبت به بازبینی مصرع اول بیت، در نسخه اصلی،  اصلاح لازم را انجام دهند.