غزل شمارهٔ ۳۸۰
زحمت مکش طبیب که این تب نمیرود
بی شربت بنفشهٔ آن لب نمیرود
تا بی ز مهر در دلم آنمه فکنده است
تا تاب او ز دل نرود تب نمیرود
بیمار عشق به نشود جز به وصل دوست
این درد دل بناله یا رب نمیرود
تا چند در فراق برم انتظار وصل
آن روز خود نیامد و این شب نمیرود
بار فراق چند تواند کشید دل
این جان سخت بین که ز قالب نمیرود
ساقی بیا و لب به لبم نه که این خمار
از سر بغیر جام لبالب نمیرود
عشق بتان وسیله عشق خداست لیک
فیض از وسیله جانب مطلب نمیرود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زحمت مکش طبیب که این تب نمیرود
بی شربت بنفشهٔ آن لب نمیرود
هوش مصنوعی: نگران نباش پزشک، چون این تب بهبود نمییابد مگر با شربت گل بنفشهای که از آن لب میجوشد.
تا بی ز مهر در دلم آنمه فکنده است
تا تاب او ز دل نرود تب نمیرود
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دل من، محبت او وجود دارد، آن عشق نمیگذارد که حال و هوای من تغییر کند.
بیمار عشق به نشود جز به وصل دوست
این درد دل بناله یا رب نمیرود
هوش مصنوعی: محبت واقعی تنها با رسیدن به معشوق درمان میشود و درد دل عاشق هرگز برطرف نمیشود. او تنها میتواند از عمق این درد ناله کند و این حال ادامه دارد.
تا چند در فراق برم انتظار وصل
آن روز خود نیامد و این شب نمیرود
هوش مصنوعی: چقدر باید در غم دوری بگذرانم و منتظر دیدار باشم؛ روزی که به آن امید داشتم نیامد و این شب طولانی همچنان ادامه دارد.
بار فراق چند تواند کشید دل
این جان سخت بین که ز قالب نمیرود
هوش مصنوعی: دل این انسان مقاوم تا چه حد میتواند بار جدایی را تحمل کند، در حالی که او هرگز از وجود خود خارج نمیشود.
ساقی بیا و لب به لبم نه که این خمار
از سر بغیر جام لبالب نمیرود
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و جامی به لبم بگذار، زیرا این حس خمار و حالت مستی بدون نوشیدن از جام پر هرگز از من دور نمیشود.
عشق بتان وسیله عشق خداست لیک
فیض از وسیله جانب مطلب نمیرود
هوش مصنوعی: عشق به معشوقها در حقیقت راهی برای رسیدن به عشق حقیقی و الهی است، اما نباید فراموش کرد که این عشق فقط یک وسیله است و در نهایت، بهرهمندی واقعی از جانب خود مقصد و هدف اصلی است.

فیض کاشانی