غزل شمارهٔ ۳۵۵
حق را نمیگویم بعام علم این تقاضا میکند
آرم برای خام خام علم این تقاضا میکند
عامی اگر پرسد ز من عامی شوم من در سخن
گویم چرائی ناتمام علم این تقاضا میکند
برهان چو آرد پیش من برهان بود هم کیش من
حق را باو گویم تمام علم این تقاضا میکند
آید چو از راه جدل باشد مرا هم این عمل
برهان نیارم در کلام علم این تقاضا میکند
از نور مصباح یقین تا ره نه بینم مستبین
حاشا نهم در راه گام علم این تقاضا میکند
حرفی نیارم بر زبان از روی تخمین و گمان
مجزوم را سازم امام علم این تقاضا میکند
از عمر تا دارم نفس از ره نخواهم کرد بس
تا در جنان گیرم مقام علم این تقاضا میکند
سایل شوم بر هر دری پرسم زهر واپستری
شاید شوم از فیض عام علم این تقاضا میکند
فیض و ره افتادگی تحصیل علم و سادگی
بر ساده نقش آید تمام علم این تقاضا میکند
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حق را نمیگویم بعام علم این تقاضا میکند
آرم برای خام خام علم این تقاضا میکند
هوش مصنوعی: من حق را نمیگویم به خاطر علم عمومی، بلکه علم خام از من تقاضا میکند که آرام بگیرم.
عامی اگر پرسد ز من عامی شوم من در سخن
گویم چرائی ناتمام علم این تقاضا میکند
هوش مصنوعی: اگر یک فرد عادی از من سوالی بکند و بخواهد که من او را متوجه کنم، من نیز به همان روش عادی پاسخ میدهم. در اینجا میگویم که دلیل و انگیزهای که داریم، به نوعی نشاندهندهی ناتمام بودن دانش من است.
برهان چو آرد پیش من برهان بود هم کیش من
حق را باو گویم تمام علم این تقاضا میکند
هوش مصنوعی: زمانی که برهانی در برابر من نمایان میشود، از دید من به عنوان روشنگر و دلیل است. من حق را به او میگویم و تمام علم و دانش، این درخواست را از من دارد.
آید چو از راه جدل باشد مرا هم این عمل
برهان نیارم در کلام علم این تقاضا میکند
هوش مصنوعی: زمانی که بحث و جدل شروع میشود، من نیز از این عمل دفاع نخواهم کرد و در گفتار علمی، این موضوع را مطرح میکنم.
از نور مصباح یقین تا ره نه بینم مستبین
حاشا نهم در راه گام علم این تقاضا میکند
هوش مصنوعی: من تا زمانی که نور یقین را نداشته باشم، نمیتوانم در مسیر علم قدم بگذارم. این حقیقت را از خود دور نمیکنم.
حرفی نیارم بر زبان از روی تخمین و گمان
مجزوم را سازم امام علم این تقاضا میکند
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمیگویم و فقط بر اساس حدس و گمان صحبت نخواهم کرد، زیرا شخصی که مقام علمی دارد، از من میخواهد تا دقت بیشتری داشته باشم.
از عمر تا دارم نفس از ره نخواهم کرد بس
تا در جنان گیرم مقام علم این تقاضا میکند
هوش مصنوعی: هر زمانی که نفس میکشم و زندهام، از مسیر خود منحرف نمیشوم؛ زیرا زمانی که به بهشت برسم، مقام علم و معرفت را میخواهم.
سایل شوم بر هر دری پرسم زهر واپستری
شاید شوم از فیض عام علم این تقاضا میکند
هوش مصنوعی: نمیگذارم که در سر هر در از کسی چیزی بخواهم؛ شاید بتوانم از برکات عمومی علم بهرهمند شوم و این خواستهام است.
فیض و ره افتادگی تحصیل علم و سادگی
بر ساده نقش آید تمام علم این تقاضا میکند
هوش مصنوعی: کسب علم و دانش نیازمند تواضع و سادگی است، و از آنجایی که این ویژگیها در افراد ساده بیشتر مشاهده میشود، همه دانش به نوعی از آنها نشأت میگیرد.

فیض کاشانی