گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۴

در کار دینم مرد مرد عقل این تقاضا می‌کند
وز شغل دنیا فرد فرد عقل این تقاضا می‌کند
تقویست زاد ره مرا علم است چشم و زهد پا
ره شاهراه مصطفی عقل این تقاضا می‌کند
دنیا نمیخواهم مگر باشد تنم را ما حضر
تن مر کبستم در سفر عقل این تقاضا می‌کند
حرفی نخواهم زد جز آه اسرار می‌دارم نگاه
دارم ز کتمان صد پناه عقل این تقاضا می‌کند
صد گون مدارا می‌کنم تا در دلی جا میکنم
دشمن ز سر وا میکنم عقل این تقاضا می‌کند
احکام دین را چاکرم راه مبین را یاورم
بر خویشتن خود داورم عقل این تقاضا می‌کند
با اهل علمم گتفگوست و ز سرکارم جستجوست
با جاهلانم خلق و خوست عقل این تقاضا می‌کند
چون غایت هرره خداست هرره که میپویم‌رواست
لیکن من و این راه راست عقل این تقاضا می‌کند
من بعد فیض و عاقلی ترک هوا و جاهلی
فرمانبری بی‌کاهلی عقل این تقاضا می‌کند

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در کار دینم مرد مرد عقل این تقاضا می‌کند
وز شغل دنیا فرد فرد عقل این تقاضا می‌کند
هوش مصنوعی: در امور دینی، انسان‌های با عقل و درک، خواستار معرفت و بصیرت‌اند، در حالی که در مسائل دنیوی، هر فرد به طور مستقل و جداگانه دنبال منافع خود و خواسته‌هایش است.
تقویست زاد ره مرا علم است چشم و زهد پا
ره شاهراه مصطفی عقل این تقاضا می‌کند
هوش مصنوعی: تقوا مسیر سفر من است، دانش همچون چشمی و زهد پای من است. این راه، شاهراهی به سوی مصطفی (ص) است و عقل من این خواسته را دارد.
دنیا نمیخواهم مگر باشد تنم را ما حضر
تن مر کبستم در سفر عقل این تقاضا می‌کند
هوش مصنوعی: دنیا را نمی‌خواهم مگر اینکه تنم را در اختیار داشته باشم. من از عقل و درک خود در سفر زندگی این خواسته را دارم.
حرفی نخواهم زد جز آه اسرار می‌دارم نگاه
دارم ز کتمان صد پناه عقل این تقاضا می‌کند
هوش مصنوعی: من هیچ سخنی نخواهم گفت و فقط آه می‌کشم؛ رازهایی دارم که باید پنهان نگه‌دارم. عقل از من می‌خواهد که این خواسته را برآورده کنم.
صد گون مدارا می‌کنم تا در دلی جا میکنم
دشمن ز سر وا میکنم عقل این تقاضا می‌کند
هوش مصنوعی: من به انواع مختلف سازش و مدارا می‌پردازم تا بتوانم در دل کسی جای بگزینم و دشمنی را کنار بگذارم. عقل هم این خواسته را از من می‌خواهد.
احکام دین را چاکرم راه مبین را یاورم
بر خویشتن خود داورم عقل این تقاضا می‌کند
هوش مصنوعی: در جستجوی حقیقت دین هستم و راهنمایی‌های آن را محترم می‌شمرم. برای خودم قاضی و داور هستم و عقل من از من می‌خواهد که به این موضوع توجه کنم.
با اهل علمم گتفگوست و ز سرکارم جستجوست
با جاهلانم خلق و خوست عقل این تقاضا می‌کند
هوش مصنوعی: من با اهل علم صحبت می‌کنم و از آنها چیزهای جدید می‌آموزم، اما با افراد نادان فقط به گفتگوهای سطحی و رفتارهای شان می‌پردازم. عقل از من می‌خواهد که به دنبال علم و دانش باشم.
چون غایت هرره خداست هرره که میپویم‌رواست
لیکن من و این راه راست عقل این تقاضا می‌کند
هوش مصنوعی: هر مسیری که به خدا ختم شود درست است، اما عقل من به من می‌گوید که این راهی که انتخاب کرده‌ام، مناسب نیست.
من بعد فیض و عاقلی ترک هوا و جاهلی
فرمانبری بی‌کاهلی عقل این تقاضا می‌کند
هوش مصنوعی: پس از بهره‌مندی از علم و خرد، باید از خواسته‌های نفسانی و جهل خود دست بکشی و با دقت و هوشیاری از عقل خود پیروی کنی.