گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۹

ای خنک آن نیستی کو دعوی هستی کند
با کمال عجز اظهار زبردستی کند
چون در آید از ره معنی بر اوج معرفت
در حضیض جهل معنی افتد و پستی کند
هستی آن دارد که هستی‌بخش هر هستیست او
غیر او را کی رسد کو دعوی هستی کند
نیست هستی در حقیقت جز خدای فرد را
مستش ار دعوی کند هستی ز سر مستی کند
آن زیر دستست کو قوت نهد در دستها
آنکه زور از خود ندارد چون زبردستی کند
رفعت آن دارد که جز او جمله در فرمان اوست
هرکه فرمان بر بود ناچار او پستی کند
جاهلست آنمست غفلت کو کند دعوی هوش
دعوی هوش آن کند کز عشق او مستی کند
آن نفس هشیار میگردم که گردم هست او
مست حق در یکنفس هشیاری و مستی کند
مست مست حق بود هشیار هشیار خدا
غیر این دو گر کند دعوی بد مستی کند
می‌روم با پای دل تا دست در زلفش زنم
این دل من بهر من پایی کند دستی کند
غیر زلف دلبران کس دیده چیزی را که آن
مو بمو و تا بتا با دانگی سستی کند
در کف فیض آید ار آن مایهٔ هر عقل و هوش
از نشاط و خرمی ناخورده می مستی کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خنک آن نیستی کو دعوی هستی کند
با کمال عجز اظهار زبردستی کند
هوش مصنوعی: ای خوشا آن کسی که ادعای وجود ندارد و با وجود تمام ناتوانی‌اش، خود را برتر از دیگران نمی‌داند.
چون در آید از ره معنی بر اوج معرفت
در حضیض جهل معنی افتد و پستی کند
هوش مصنوعی: زمانی که معنای حقیقی نیکی و معرفت به انسان برسد، آن فرد به بلندای دانش و آگاهی می‌رسد و در عوض، جهل و نادانی او به قعر و پستی می‌افتد.
هستی آن دارد که هستی‌بخش هر هستیست او
غیر او را کی رسد کو دعوی هستی کند
هوش مصنوعی: هستی به وجودی که هستی‌زا است وابسته است و هیچ چیزی نمی‌تواند به جای او ادعای هستی کند.
نیست هستی در حقیقت جز خدای فرد را
مستش ار دعوی کند هستی ز سر مستی کند
هوش مصنوعی: در واقع، هیچ وجودی جز خدای یگانه وجود ندارد و اگر کسی به خاطر مستی ادعای هستی کند، در حقیقت به خواب غفلت رفته است.
آن زیر دستست کو قوت نهد در دستها
آنکه زور از خود ندارد چون زبردستی کند
هوش مصنوعی: زیر دست کسی که قدرت را به دیگران منتقل می‌کند، کسی است که خود از نیرویی برخوردار نیست. این فرد تنها هنگامی که برتر و توانا باشد، قادر به کنترل و تأثیرگذاری بر دیگران است.
رفعت آن دارد که جز او جمله در فرمان اوست
هرکه فرمان بر بود ناچار او پستی کند
هوش مصنوعی: بالاخره مقام و منزلتی دارد که تمام موجودات تحت فرمان او هستند؛ هر کس که از طاعت و فرمانبری برخوردار باشد، حتماً در مرتبه پایین‌تری قرار می‌گیرد.
جاهلست آنمست غفلت کو کند دعوی هوش
دعوی هوش آن کند کز عشق او مستی کند
هوش مصنوعی: جاهل کسی است که در غفلت به سر می‌برد و ادعای دانایی می‌کند. کسی که واقعاً دانشمند یا باهوش است، از عشق خدا مست و سرمست می‌شود.
آن نفس هشیار میگردم که گردم هست او
مست حق در یکنفس هشیاری و مستی کند
هوش مصنوعی: من آن لحظه‌ای را حس می‌کنم که در آن آگاه و هوشیار می‌شوم، زیرا او به گونه‌ای مست و شگفت‌انگیز در آن حالت حضوری دارد. در این حالت، آگاهی و مستی همزمان وجود دارد.
مست مست حق بود هشیار هشیار خدا
غیر این دو گر کند دعوی بد مستی کند
هوش مصنوعی: مست و هشیار دو حالت هستند که یکی از آن‌ها به حق و دیگری به خدا اشاره دارد. اگر کسی بخواهد در مورد چیزی غیر از این دو ادعا کند، در واقع در حال فریب خود است.
می‌روم با پای دل تا دست در زلفش زنم
این دل من بهر من پایی کند دستی کند
هوش مصنوعی: من با عشق و احساس به سمت او می‌روم تا بتوانم دستانم را در میان موهایش بگذارم. این دل من برای من تلاش می‌کند تا این آرزو را به واقعیت برساند.
غیر زلف دلبران کس دیده چیزی را که آن
مو بمو و تا بتا با دانگی سستی کند
هوش مصنوعی: هیچ کس جز دلبران، زیبایی را نمی‌بیند، مانند موهایی که به یکدیگر تابیده و گاهی در نازکی و گاهی در نرمی تغییر می‌کند.
در کف فیض آید ار آن مایهٔ هر عقل و هوش
از نشاط و خرمی ناخورده می مستی کند
هوش مصنوعی: اگر نعمت و فیضی در دست باشد، هر عقل و فهمی از شادی و خوشحالی سیراب نشده، از آن مستی به وجود می‌آید.

حاشیه ها

1389/06/16 07:09
منصور محمدزاده

خواهشمند است بیت نخست و دهم به صورت زیر تصحیح گردد:
ای خنک آن نیستی کو دعوی هستی کند
با کمال عجز اظهار زبر دستی کند
میروم با پای دل تا دست در زلفش زنم
این دل من بهر من پایی کند دستی کند
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.