غزل شمارهٔ ۳۵۰
بادهای خواهم بدن مستی کند
چون بجام آید بدن مستی کند
چون رسد بر لب نرفته در دهن
مو بمویم جان و تن مستی کند
بادهای خواهم که جان بیخود کند
سهل باشد گر بدن مستی کند
بادهای خواهم که از بوی خوشش
عشق حق در جان من مستی کند
از سرم بیرون کند ما و منی
ما و من بیما و من مستی کند
کفر و ایمان هر دو گردد مست از آن
هم یقین هم شک و ظن مستی کند
بادهای کان بیخ غم را بر کند
حزن در بیتالحزن مستی کند
غلغل آن چون فتد در آسمان
هم زمین و هم زمن مستی کند
گر ملک نوشد فلک بیخود شود
عرش و کرسی بیبدن مستی کند
جرعهٔ بر خلق اگر قسمت کنند
پیر و برنا مرد و زن مستی کند
زاهد و عابد اگر نوشند از آن
هر دو را سر و علن مستی کند
در چمن گر نفخهٔ زان بگذرد
بلبل و گل در چمن مستی کند
گر بدریا قطرهٔ افتد از آن
در صدف دُر عدن مستی کند
گر وزد بوئی از آن بر کوه قاف
جان عنقا در بدن مستی کند
جرعهٔ زان می اگر روزی شود
فیض را بیما و من مستی کند
غزل شمارهٔ ۳۴۹: ای خنک آن نیستی کو دعوی هستی کندغزل شمارهٔ ۳۵۱: هر که دارد درد عشقی یاد درمان کی کند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بادهای خواهم بدن مستی کند
چون بجام آید بدن مستی کند
هوش مصنوعی: من نوشیدنیای میخواهم که وقتی سر بکشم، بدنم را مست کند و این مستی را در وجودم احساس کنم.
چون رسد بر لب نرفته در دهن
مو بمویم جان و تن مستی کند
هوش مصنوعی: زمانی که او به لبهای من نزدیک میشود، انگار که در دلم شعلهای از مستی و عشق شعلهور میشود.
بادهای خواهم که جان بیخود کند
سهل باشد گر بدن مستی کند
هوش مصنوعی: میخواهم نوشیدنیای داشته باشم که روح مرا بیخود کند و اگر بدنی هم به مستی درآید، برایم آسان و بیاهمیت باشد.
بادهای خواهم که از بوی خوشش
عشق حق در جان من مستی کند
هوش مصنوعی: میخواهم نوشیدنی داشته باشم که عطر و بوی خوش آن، عشق حقیقی را در وجودم زنده کند و باعث شود که از شادی و سرمستی پر شوم.
از سرم بیرون کند ما و منی
ما و من بیما و من مستی کند
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این مفهوم است که عشق و عشق ورزی میتواند فرد را از خودخواهی و حس خود فردی رها کند. در واقع، با دیوانگی عشق، فرد به حالتی میرسد که دیگر به "من" و "ما" فکر نمیکند و به نوعی مستی و غرق شدن در عشق را تجربه میکند. این حالت به او کمک میکند تا از قید و بندهای فردی رها شود و به یک وحدت بالاتر دست یابد.
کفر و ایمان هر دو گردد مست از آن
هم یقین هم شک و ظن مستی کند
هوش مصنوعی: هم کافر و هم مؤمن از آن حقیقت مست میشوند؛ به طوری که هر دو درگیر یقین و شک و ظن میشوند و این حالت مستی را تجربه میکنند.
بادهای کان بیخ غم را بر کند
حزن در بیتالحزن مستی کند
هوش مصنوعی: نوشیدنی که ریشهی غم را از زمین برمیدارد و tristeza (حزن) را در مکان اندوه به مستی تبدیل میکند.
غلغل آن چون فتد در آسمان
هم زمین و هم زمن مستی کند
هوش مصنوعی: وقتی صدای غلغله به آسمان برسد، هم زمین و هم زمان غرق در شادی و سرور میشوند.
گر ملک نوشد فلک بیخود شود
عرش و کرسی بیبدن مستی کند
هوش مصنوعی: اگر سلطنت به اوج خود برسد، آسمان و زمین در شگفتی و حیرت غرق میشوند و بدون هیچگونه قید و بندی به حالتی سرمست در میآیند.
جرعهٔ بر خلق اگر قسمت کنند
پیر و برنا مرد و زن مستی کند
هوش مصنوعی: اگر به مردم جرعهای از شراب بدهند، چه پیر و چه جوان، مرد یا زن، همه تحت تأثیر آن مست میشوند.
زاهد و عابد اگر نوشند از آن
هر دو را سر و علن مستی کند
هوش مصنوعی: اگر زاهد و عابد هم از آن بنوشند، هر دو را به مستی و سرخوشی میکشاند.
در چمن گر نفخهٔ زان بگذرد
بلبل و گل در چمن مستی کند
هوش مصنوعی: اگر نسیمی از آن سمت بگذرد، بلبل و گل در چمن سرشار از شوق و شادی خواهند بود.
گر بدریا قطرهٔ افتد از آن
در صدف دُر عدن مستی کند
هوش مصنوعی: اگر دریا قطرهای از خود رها کند و آن قطره در صدفی جا بگیرد، مانند مروارید با شکوه و زیبایی از آن خارج میشود و سرشار از شادی میشود.
گر وزد بوئی از آن بر کوه قاف
جان عنقا در بدن مستی کند
هوش مصنوعی: اگر بویی از آن سرزمین بر کوه قاف بوزد، جان پرندهای افسانهای به نام عنقا در بدن مستی میافتد.
جرعهٔ زان می اگر روزی شود
فیض را بیما و من مستی کند
هوش مصنوعی: اگر روزی نوشیدنیای از آن لذت ببریم، بدون من و تو، به ما مستی میدهد و فیض را به ما عطا میکند.