غزل شمارهٔ ۳۴۸
آنکه باشد مست زهد او عیب مستان چون کند
خود بت خود گشته منع بتپرستان چون کند
از چنین روئی مکن بیهوده منعم زاهدا
هر که دارد چشم با این گوش با آن چون کند
طاعت حق بهر کام خود کنی گوئی مرا
روز و شب گرد بتان گشتن مسلمان چون کند
قبله من گرچه اینانند مقصودم خداست
ور نه مرد ره دل اندر بند طفلان چون کند
تو خدا را میپرستی بهر شیر و انگبین
بندگی از بهر خوردن اهل ایمان چون کند
من خدا می بینم اندر روی شاهد خط گواه
زانکه نا پاینده نور خویش رخشان چون کند
تو خدا را بهر خود خواهی من اینان بهر او
زاهدا انصاف خواهم منع این آن چون کند
میکنم دعوی حق بینی ولی اثبات آن
شاهد نابالغ و خط پریشان چون کند
فیض بس کن گفتگو شعر تر مستانه گو
شاعر صوفی سخن با خشک مغزان چون کند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه باشد مست زهد او عیب مستان چون کند
خود بت خود گشته منع بتپرستان چون کند
هوش مصنوعی: کسی که به زهد و پارسایی خود افتخار میکند، اگر مست عشق باشد، چطور میتواند عیب و نقصهای دیگران را ببیند؟ او خود تبدیل به معبود شده و دیگران را از پرستش خود بازمیدارد؛ حالا چه باید بکند؟
از چنین روئی مکن بیهوده منعم زاهدا
هر که دارد چشم با این گوش با آن چون کند
هوش مصنوعی: از این چهره بیهوده خود را در زهد و عبادت مشغول نکن، زیرا هر کسی که چشمی دارد و با این گوش میشنود، چگونه میتواند چنین کند؟
طاعت حق بهر کام خود کنی گوئی مرا
روز و شب گرد بتان گشتن مسلمان چون کند
هوش مصنوعی: اگر برای رسیدن به خواستههایت خود را به انجام اوامر خدا ملزم کنی، چه فرقی میکند که روز و شب به گرد بتها بگردی، در حالی که تو هم مسلمان هستی؟
قبله من گرچه اینانند مقصودم خداست
ور نه مرد ره دل اندر بند طفلان چون کند
هوش مصنوعی: من هرچند به این جماعت رو میآورم و به آنها توجه میکنم، هدف اصلیام خداست. زیرا اگر هدف قلب آدمی بندگی و عشق به خدا باشد، هیچگاه نمیتواند به این کودکان وابسته شود.
تو خدا را میپرستی بهر شیر و انگبین
بندگی از بهر خوردن اهل ایمان چون کند
هوش مصنوعی: تو خدا را به خاطر نعمتها و لذتها میپرستی، اما بندگی و ایمان باید از روی عشق و اعتقاد باشد، نه فقط برای دریافت پاداش یا بهرهمندی از دنیا.
من خدا می بینم اندر روی شاهد خط گواه
زانکه نا پاینده نور خویش رخشان چون کند
هوش مصنوعی: من زیبایی خدا را در چهره معشوق میبینم، چون نشانهای از وجود او بر روی صورتش وجود دارد. این نور پایدار و درخشان، چگونه میتواند محو شود؟
تو خدا را بهر خود خواهی من اینان بهر او
زاهدا انصاف خواهم منع این آن چون کند
هوش مصنوعی: هرکس خدا را برای خود میخواهد، من این افراد را به خاطر او میخواهم. ای زاهد، من انصاف را از تو میطلبم، زیرا نمیدانم این کار چگونه صورت میگیرد.
میکنم دعوی حق بینی ولی اثبات آن
شاهد نابالغ و خط پریشان چون کند
هوش مصنوعی: من ادعای حق بین بودن میکنم، اما چگونه میتوانم آن را ثابت کنم وقتی که شاهد من کودکی ناتوان و نوشتهام نامرتب است؟
فیض بس کن گفتگو شعر تر مستانه گو
شاعر صوفی سخن با خشک مغزان چون کند
هوش مصنوعی: بیش از این از فیض و لطف خود صحبت نکن، شعرهای شاد و دلنشین بگو. شاعر صوفی چطور میتواند با افرادی که عقلشان بسته است، صحبت کند؟

فیض کاشانی