غزل شمارهٔ ۳۴۶
هر که حرفی ز کتاب دل ما گوش کند
هر چه از هر که شنیده است فراموش کند
تا ابد از دو جهان بیخبر افتد مدهوش
هر که یک جرعه می از ساغر ما نوش کند
لذت مستی بیباده ما هر که چشید
کی دگر یاد شراب و هوس هوش کند
هر که دید است رخ او ندهد گوش به پند
چشم خود وقف بر آن زلف و بناگوش کند
افسدوهاست شه عشق که در قریهٔ دل
هرچه یابد همه را بیخود و مدهوش کند
ز آسمان بهر نثارش طبق نور آید
سینهٔ خویش بر اسرار چو سرپوش کند
پخت دل ز آتش سودای غم بیهوده
فیض مگذار که این دیک دگر جوش کند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر که حرفی ز کتاب دل ما گوش کند
هر چه از هر که شنیده است فراموش کند
هوش مصنوعی: هر کسی که به سخنان دل ما گوش دهد، باید تمام یادآوریها و آنچه از دیگران شنیده است را فراموش کند.
تا ابد از دو جهان بیخبر افتد مدهوش
هر که یک جرعه می از ساغر ما نوش کند
هوش مصنوعی: هر کسی که تنها یک جرعه از می ما بنوشد، به گونهای بیخبر و مدهوش از دو جهان خواهد شد و این حالت او تا ابد ادامه خواهد داشت.
لذت مستی بیباده ما هر که چشید
کی دگر یاد شراب و هوس هوش کند
هوش مصنوعی: کسی که طعم لذت واقعی مستی را بدون شراب چشیده باشد، دیگر هیچگاه به یاد نوشیدنی و آرزوی آن نخواهد افتاد.
هر که دید است رخ او ندهد گوش به پند
چشم خود وقف بر آن زلف و بناگوش کند
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی چهره او را ببیند، به توصیه دیگران توجه نمیکند و تمام توجهاش تنها به زلف و گوشهای او معطوف میشود.
افسدوهاست شه عشق که در قریهٔ دل
هرچه یابد همه را بیخود و مدهوش کند
هوش مصنوعی: عشق همچون بیماریای است که در روستای دل هر چیزی را که پیدا کند، بیخود و سرگشته میکند.
ز آسمان بهر نثارش طبق نور آید
سینهٔ خویش بر اسرار چو سرپوش کند
هوش مصنوعی: از آسمان برای هدیه دادن، نوری چون ماه بر سینهاش میتابد و بر رازها مانند جلدی سربلند میشود.
پخت دل ز آتش سودای غم بیهوده
فیض مگذار که این دیک دگر جوش کند
هوش مصنوعی: دل را در آتش غمهای بیهوده نسوزانید و انرژی نگذارید، زیرا این وضعیت دیگر نمیتواند نتیجهای مثبت به بار آورد.

فیض کاشانی