غزل شمارهٔ ۳۴۵
شوخ آهو چشم من چون روی در صحرا کند
بهر صید از تیر مژگان رخنه در دلها کند
تیر آن ابرو کمان هرگز نمیگردد خطا
هر کرا گردد دچار اندر دل او جا کند
افکند تیری ز مژگان جانب نظارگان
تا برای عشق خود در هر دلی جا وا کند
تا نبگریزد شکار از دام او، چون صید کرد
هر دلی را حلقهٔ از زلف خود بر پا کند
عکس صیادان که صید خویش را از پی روند
صیدش از پی میرود تا شایدش پروا کند
عشق چون در دل کند جا پادشاه دل شود
چون غلامان عقل را در پیش خود برپا کند
هر چه خواهد میکند در کشور دل شاه عشق
عقل را کو زهرهٔ تا حجتی القا کند
عشق صیادست و دلهای خلایق صید او
عقلهای ما اسیرش تا چها با ما کند
عشق معشوقست و معشوقست عشق ای عاشقان
کو کسی تا این سخن در خاطر او جا کند
فیض بس کن زین سخنها ترسم ارشوری کنی
شعر خامت در میان پختگان رسوا کند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوخ آهو چشم من چون روی در صحرا کند
بهر صید از تیر مژگان رخنه در دلها کند
هوش مصنوعی: چشمان بازیگوش آهو مانند زیباییاش در دشت، با ناز و لطافت دلها را تسخیر کرده و با تیر نگاهش به دلها نفوذ میکند.
تیر آن ابرو کمان هرگز نمیگردد خطا
هر کرا گردد دچار اندر دل او جا کند
هوش مصنوعی: زبان ابروی معشوق مانند تیر کمان است و هرگز در نشانهاش خطا نمیکند. هرکس که در دل عاشق گرفتار شود، به خوبی در آنجا جا میگیرد و تأثیر میگذارد.
افکند تیری ز مژگان جانب نظارگان
تا برای عشق خود در هر دلی جا وا کند
هوش مصنوعی: با نگاهی دلربا، چشمانش همچون تیر، بر دل تماشاگران میزند تا برای عشقش در هر دلی فضایی ایجاد کند.
تا نبگریزد شکار از دام او، چون صید کرد
هر دلی را حلقهٔ از زلف خود بر پا کند
هوش مصنوعی: تا زمانی که شکار از دام او فرار نکند، به محض اینکه دل کسی را به دست آورد، به عنوان نشانهای از تسخیر او، حلقهای از موهای خود به پایش میبندد.
عکس صیادان که صید خویش را از پی روند
صیدش از پی میرود تا شایدش پروا کند
هوش مصنوعی: عکس کسانی که شکارچی هستند و به دنبال شکار خود میگردند. شکار هم از پشت سر به دنبال آنها میدود تا شاید آنها به آن توجه کنند.
عشق چون در دل کند جا پادشاه دل شود
چون غلامان عقل را در پیش خود برپا کند
هوش مصنوعی: عشق وقتی در دل انسان قرار میگیرد، مانند یک پادشاه در دل سلطنت میکند و عقل را همچون خدمتگزاران خود به خدمت میگیرد.
هر چه خواهد میکند در کشور دل شاه عشق
عقل را کو زهرهٔ تا حجتی القا کند
هوش مصنوعی: عشق هر چه بخواهد در دل حکمرانی میکند و عقل را مانند زهره، به عنوان دلیلی روشن، به کار میگیرد.
عشق صیادست و دلهای خلایق صید او
عقلهای ما اسیرش تا چها با ما کند
هوش مصنوعی: عشق مانند یک شکارچی است و دلهای مردم طعمهی او. عقلهای ما هم به نوعی به دام او افتادهاند و باید دید او با ما چه خواهد کرد.
عشق معشوقست و معشوقست عشق ای عاشقان
کو کسی تا این سخن در خاطر او جا کند
هوش مصنوعی: عشق و معشوق در واقع یکدیگر را کامل میکنند. ای کسانی که عاشقید، آیا کسی هست که این حقیقت در ذهنش نشسته باشد؟
فیض بس کن زین سخنها ترسم ارشوری کنی
شعر خامت در میان پختگان رسوا کند
هوش مصنوعی: بسیار مراقب باش، چرا که اگر ادامه دهی، ممکن است سخنانت موجب رسوایی شعر ناپختهات در میان کسانی شود که تجربه و دانش بیشتری دارند.
حاشیه ها
1391/04/09 10:07
ناشناس
هر جه خواهد می کند در کشور دل شاه عشق
عقل را کو زهره ای تا حجتی القا کند .