گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۴

عارفان از چمن قدس چو بوی تو کشند
خویش را بیخرد و مست بکوی تو کشند
چون بخورشید فتد چشم حقایق بینان
برقع چشمهٔ خورشید ز روی تو کشند
خستگانت بدرون ظلمات ار گذرند
هر طرف دست بیازند که موی تو کشند
عاشقان با جگر سوخته و چشم پر آب
تشنه آب حیاتی که ز جوی تو کشند
هرچه بینند جمال تو در آن می‌بینند
صورت و معنی هر چیز بسوی تو کشند
سرو را در نظر آرند بیاد قد تو
گرد گلزار بر آنند که بوی تو کشند
هر ثنا هر که کند در حق هر کس همه را
به له الملک وله الحمد بسوی تو کشند
روز ایشان بود آنگه که برویت نگرند
شب زمانی که در آن طرهٔ موی تو کشند
سخن هر که بهر سوی و بهر روی بود
همه را پخته و سنجیده بسوی تو کشند
لطف و قهر تو بکام دلشان یکسانست
مزهٔ نیشکر از تلخی خوی تو کشند
زاهدان درد کش جام هوا و هوس‌اند
عاشقان بادهٔ صافی ز سبوی تو کشند
هر کسی روی بسوئی بامیدی دارد
آخر الامر همه رخت بسوی تو کشند
کمر بندگیت بسته سراپای جهان
همه الوان نعم از سر کوی تو کشند
کبریای تو بسی سر بسجود اندازد
صوفیان چونکه بجان نعرهٔ هوی تو کشند
فیض فریادکنان بر اثر بانک رود
هر کجا ناله دلسوز ببوی تو کشند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عارفان از چمن قدس چو بوی تو کشند
خویش را بیخرد و مست بکوی تو کشند
هوش مصنوعی: عارفان وقتی بوی تو را از چمن مقدس حس می‌کنند، از خود بی‌خود شده و به سوی تو می‌روند.
چون بخورشید فتد چشم حقایق بینان
برقع چشمهٔ خورشید ز روی تو کشند
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید طلوع کند، بینندگان حقیقت مانند کسانی که پرده‌ای از روی چشمانشان برداشته شود، متوجه روشنایی و زیبایی واقعی تو خواهند شد.
خستگانت بدرون ظلمات ار گذرند
هر طرف دست بیازند که موی تو کشند
هوش مصنوعی: اگر خستگان تو را در ظلمت‌ها ببینند، هر کجا که بروند، سعی می‌کنند که موی تو را بکشند.
عاشقان با جگر سوخته و چشم پر آب
تشنه آب حیاتی که ز جوی تو کشند
هوش مصنوعی: عاشقان با دل‌های سوزان و چشمانی پر از اشک، تشنه آن آب حیات هستند که از جوی تو می‌جوشد.
هرچه بینند جمال تو در آن می‌بینند
صورت و معنی هر چیز بسوی تو کشند
هوش مصنوعی: هر چیزی که زیبایی تو را ببیند، در آن تنها ظاهری از تو می‌بیند و همه چیز به سمت تو جلب می‌شود.
سرو را در نظر آرند بیاد قد تو
گرد گلزار بر آنند که بوی تو کشند
هوش مصنوعی: به زیبایی و قدتو توجه کن که سروها در باغ گل به خاطر تو گرد هم آمده‌اند تا بوی تو را استشمام کنند.
هر ثنا هر که کند در حق هر کس همه را
به له الملک وله الحمد بسوی تو کشند
هوش مصنوعی: هر ستایش و مدحی که درباره کسی انجام شود، در نهایت به سوی تو، ای مالک حقیقی، باز می‌گردد و همه‌چیز به تو تعلق دارد.
روز ایشان بود آنگه که برویت نگرند
شب زمانی که در آن طرهٔ موی تو کشند
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که فقط به چهره‌ات نگاه کنند و شب‌ها زمانی که موهای تو را ببافند.
سخن هر که بهر سوی و بهر روی بود
همه را پخته و سنجیده بسوی تو کشند
هوش مصنوعی: هر گفتاری که از سوی هر کس باشد، همه آن‌ها به سمت تو هدایت می‌شوند و عاقلانه و با تدبیر بیان می‌شوند.
لطف و قهر تو بکام دلشان یکسانست
مزهٔ نیشکر از تلخی خوی تو کشند
هوش مصنوعی: لطف و مهربانی تو و بی‌محلی‌ات برای دل‌های آن‌ها یکی است. آن‌ها تلخی‌های وجود تو را به اندازهٔ شیرینی نیشکر می‌چشند.
زاهدان درد کش جام هوا و هوس‌اند
عاشقان بادهٔ صافی ز سبوی تو کشند
هوش مصنوعی: زاهدان افرادی هستند که به خاطر آرزوها و خواسته‌های دنیوی رنج می‌کشند، اما عاشقان واقعا به شوق و عشق به معشوق، از شراب خالصی که از دست تو می‌نوشند، لذت می‌برند.
هر کسی روی بسوئی بامیدی دارد
آخر الامر همه رخت بسوی تو کشند
هوش مصنوعی: هر فردی به سمتی که امید دارد می‌نگرد، اما در نهایت همه به سوی تو روی خواهند آورد.
کمر بندگیت بسته سراپای جهان
همه الوان نعم از سر کوی تو کشند
هوش مصنوعی: عاشقان و بندگان تو با همه وجود در تلاش‌اند که از هر گوشه و کناری، نعمت‌ها و زیبایی‌ها را به سوی تو بیاورند.
کبریای تو بسی سر بسجود اندازد
صوفیان چونکه بجان نعرهٔ هوی تو کشند
هوش مصنوعی: عظمت و بزرگی تو باعث می‌شود که صوفیان (زاهدان و عارفان) به تعظیم و سجده بیفتند، به‌طوری که وقتی به خاطر خودخواهی و خواسته‌های دنیایی سر و صدا کنند، خود را در برابر تو پایین می‌آورند.
فیض فریادکنان بر اثر بانک رود
هر کجا ناله دلسوز ببوی تو کشند
هوش مصنوعی: هر جا که صدای دل‌سوزی به گوش می‌رسد و ناله‌ای به خاطر تو به هوا می‌رود، برکتی از آن احساس و فریاد جاری می‌شود.