غزل شمارهٔ ۳۳۹
عاشقان از لب خوبان می مستانه زدند
بنظر زلف دلاویز بتان شانه زدند
هر که مجنون تو شد از همه قیدی وارست
عاقلان راه نبردند به افسانه زدند
عاشقان چاره دل دادن جان چون دیدند
جان نهاده بکف دل در جانانه زدند
در ازل باده کشان عهد بمستی بستند
پاس پیمان ازل داشته پیمانه زدند
راه ارباب خرد چون نتوانست زدن
بمی و مغبچه راه من دیوانه زدند
گفت حافظ چو کشید از سر اندیشه نقاب
غزلی را که ملایک در میخانه زدند
ما بصد خرمن پندار ز ره چون نرویم
چون ره آدم بیدار بیکدانه زدند
فیض خوش باش که ما را نتوان از ره برد
رهبران دل ما ساغر شکرانه زدند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقان از لب خوبان می مستانه زدند
بنظر زلف دلاویز بتان شانه زدند
هوش مصنوعی: عاشقانی که از لبان زیبا سرمست شده بودند، به زیبایی زلفهای دلربای معشوقان نگاه کردند و با احساس به آنها پرداختند.
هر که مجنون تو شد از همه قیدی وارست
عاقلان راه نبردند به افسانه زدند
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق تو دیوانه شد، از تمام محدودیتها رها گشت. اما عاقلها نتوانستند به این عشق دست یابند و تنها به داستانها پرداختند.
عاشقان چاره دل دادن جان چون دیدند
جان نهاده بکف دل در جانانه زدند
هوش مصنوعی: عاشقانی که دلشان را به محبوب داده بودند، هنگامی که دیدند جانشان در دستان محبوب است، جان خود را نیز به او تقدیم کردند.
در ازل باده کشان عهد بمستی بستند
پاس پیمان ازل داشته پیمانه زدند
هوش مصنوعی: در آغاز زمان، میگساران تصمیم به عهد و پیمان برای خوشی و سرخوشی گرفتند و برای حفظ این عهد، پیمانهای پر از باده نوشیدند.
راه ارباب خرد چون نتوانست زدن
بمی و مغبچه راه من دیوانه زدند
هوش مصنوعی: چون نتوانستم به راه درست و عاقلانه بروم و از آن پیروی کنم، در نهایت به مسیر دیوانگی و جنون روی آوردم.
گفت حافظ چو کشید از سر اندیشه نقاب
غزلی را که ملایک در میخانه زدند
هوش مصنوعی: حافظ میگوید زمانی که از فکر و خیال فاصله گرفتم و پردهای از آن کنار زدم، غزلی را به وجود آوردم که فرشتگان نیز در میخانه و در حال شادی به آن عشق ورزیدند.
ما بصد خرمن پندار ز ره چون نرویم
چون ره آدم بیدار بیکدانه زدند
هوش مصنوعی: به ما میگویند که اگر از مسیر خود منحرف نشویم، دچار مشکلات و اشتباهات نخواهیم شد. مثل آدم بیداری که با یک دانه خرما آشنا میشود و از آن میآموزد، ما نیز باید به درستی و با دقت پیش برویم و از تجربیات خود درس بگیریم.
فیض خوش باش که ما را نتوان از ره برد
رهبران دل ما ساغر شکرانه زدند
هوش مصنوعی: خوش بگذران و از زندگی لذت ببر، زیرا کسانی که در دل ما هستند نمیتوانند ما را از مسیر خود منحرف کنند. آنها برای شکرگزاری، جامی پر از نعمت به ما پیشکش کردهاند.