غزل شمارهٔ ۳۲۴
دوشم آن دلبر غمخوار به بالین آمد
شاد و خندان بگشاد دل غمگین آمد
گفت برخیز زجا فیض سحر را در یاب
ملک از بام سموات به پائین آمد
بوی رحمان که در آفاق جهان مستترست
عطر آن روح فزای دل مسکین آمد
برهوا نفخهٔ از گلشن فردوس وزید
عطر پیمای گلستان و ریاحین آمد
با عروسان حقایق که نه جن دیده نه انس
موسم خطبه و گستردن کابین آمد
خیز از جای و سرنافهٔ اسرار گشای
که زصحرای قدس اهوی مشکین آمد
جامی از چشمه تسنیم بکش از کف حور
شادی آنکه دلت راز کش دین آمد
تا کی از غم بفغان آمده شادی طلبی
مژده بادت که بکام آن بشد و این آمد
از ره فقره بخواه آنچه ترا می باید
صدقات از همه جا بهر مساکین امد
مژدگانی بده ای غمزدهٔ باده طلب
که زمیخانههٔ معنی می رنگین آمد
سخن فیض تماشا کن و بنگر در او
دُرر بحر معانی بچه آئین آمد
این جواب غزل حافظ هشیار که گفت
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوشم آن دلبر غمخوار به بالین آمد
شاد و خندان بگشاد دل غمگین آمد
هوش مصنوعی: شب گذشته، آن معشوق دلرحم بر بالینم آمد و با شادی و خندهاش، دل غمگینم را گشود.
گفت برخیز زجا فیض سحر را در یاب
ملک از بام سموات به پائین آمد
هوش مصنوعی: بیدار شو و از جایت بلند شو، فرصتهای صبحگاهی را غنیمت بشمار. ملک از آسمانها به زمین فرود آمده است.
بوی رحمان که در آفاق جهان مستترست
عطر آن روح فزای دل مسکین آمد
هوش مصنوعی: بو و عطر خداوند که در سراسر جهان پنهان است، به روح بینوا و دل خسته آرامش و حیات میبخشد.
برهوا نفخهٔ از گلشن فردوس وزید
عطر پیمای گلستان و ریاحین آمد
هوش مصنوعی: نسیمی از بهشت به وزش درآمد و عطر گلها و گیاهان در فضا پراکنده شد.
با عروسان حقایق که نه جن دیده نه انس
موسم خطبه و گستردن کابین آمد
هوش مصنوعی: در جمعی از زنان زیبا که نه موجودات غیبی هستند و نه انسانها، زمان ازدواج و آمادهسازی قرارداد عروسی فرارسیده است.
خیز از جای و سرنافهٔ اسرار گشای
که زصحرای قدس اهوی مشکین آمد
هوش مصنوعی: از جا برخیز و پردههای رازها را کنار بزن، چون آهوی مشکی از دشت پاکی آمده است.
جامی از چشمه تسنیم بکش از کف حور
شادی آنکه دلت راز کش دین آمد
هوش مصنوعی: از چشمه تسنیم جامی بیاور که حوری آن را در دست دارد؛ زیرا این شادی حقیقی است که دل تو از راز دین آگاه شده است.
تا کی از غم بفغان آمده شادی طلبی
مژده بادت که بکام آن بشد و این آمد
هوش مصنوعی: به چه مدت از اندوه، ناله و فریاد برمیداری و به دنبال شادی هستی؟ امیدوار باش که آنچه را میخواستی به دست آوردی و اکنون زمان شادی فرارسیده است.
از ره فقره بخواه آنچه ترا می باید
صدقات از همه جا بهر مساکین امد
هوش مصنوعی: از راه فقر میطلب آنچه که برای تو ضروری است. کمکها و نذریها از هر جا برای نیازمندان و مسکینان میرسد.
مژدگانی بده ای غمزدهٔ باده طلب
که زمیخانههٔ معنی می رنگین آمد
هوش مصنوعی: ای کسی که غمگین هستی و به دنبال شراب هستی، خوش خبر باش! زیرا از میخانهٔ معرفت، نوشیدنیای رنگین و شاداب به ما رسیده است.
سخن فیض تماشا کن و بنگر در او
دُرر بحر معانی بچه آئین آمد
هوش مصنوعی: به زیبایی کلمات توجه کن و در آنچه میگویی، معانی عمیق و گرانبهایی را مشاهده کن که همچون جواهرات در دریا شناورند.
این جواب غزل حافظ هشیار که گفت
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
هوش مصنوعی: این غزل پاسخ شاعرانهای به بیداری و روز نویدبخش است. اشاره به لحظهای دارد که صبحگاهی زیبا و نوید دهنده به زندگی فرد بازمیگردد و به او الهام میدهد که باید از فرصتهای زندگی استفاده کند. اینجا سحر به عنوان نماد شروعی تازه و انرژی مثبت مطرح شده است.