غزل شمارهٔ ۳۲۳
بوئی از گلستان جان آمد
بتن مردگان روان آمد
مرهم داغ سینه افکار
صحبت جان ناتوان آمد
زنگ دلهای عاشقان بزدود
رنگ بر روی عاشقان آمد
بوی رحمانی از یمن بوزید
مصطفی را ز حق نشان آمد
خار غم در دل زمانه شکست
گل صحرای لا مکان آمد
رستخیز از زمین دل برخواست
اهل دل را بهار جان آمد
کشتگان فراق زنده شدند
موسم حشر کشتگان آمد
تن افسرده گرم و خرم شد
دی تن را تموز جان آمد
مهر جانرا بهار تازه رسید
دشمن جان مهر جان آمد
آب در نهر دهر جاری شد
رنگ بر روی آسمان آمد
در دل دوستان گل و گلزار
بر سر دشمنان سنان آمد
تیغ شد دست بولهب ببرید
بهر حماله ریسمان آمد
بهر فرعون گشت اژدرها
چوب تعلیمی شبان آمد
آب شد بهر سبطیان بیغش
خون شد از بهر قبطیان آمد
منکرانرا جحیم و آتش و دود
دل ما را نعیم جان آمد
وصف آن بو ز بس حلاوت داشت
فیض را آب در دهان آمد
غزل شمارهٔ ۳۲۲: بوی رحمان از یمن آمد دل و جان تازه شدغزل شمارهٔ ۳۲۴: دوشم آن دلبر غمخوار به بالین آمد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بوئی از گلستان جان آمد
بتن مردگان روان آمد
هوش مصنوعی: بویی از گلستان به مشام میرسد که جان تازهای به تن مردگان میدهد.
مرهم داغ سینه افکار
صحبت جان ناتوان آمد
هوش مصنوعی: زخم عمیق دل را با گفتگوی روحی ضعیف درمان میکنم.
زنگ دلهای عاشقان بزدود
رنگ بر روی عاشقان آمد
هوش مصنوعی: دلهای عاشقان را از هر گونه غم و اندوه پاک کردند و زیبایی و عشق بر چهره آنان تابید.
بوی رحمانی از یمن بوزید
مصطفی را ز حق نشان آمد
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از جانب یمن وزید، نشانهای از حق برای مصطفی (پیامبر اسلام) بود.
خار غم در دل زمانه شکست
گل صحرای لا مکان آمد
هوش مصنوعی: غم و ناامیدی در دل زمانه از بین رفت و گل زیبایی از فضای بینظیر و بیمرز شکفت.
رستخیز از زمین دل برخواست
اهل دل را بهار جان آمد
هوش مصنوعی: دگرگونی و بیداری عمیق در دل اهل معرفت و محبت به وجود آمد و این احساس به مثابه بهاری تازه برای روحشان به حساب میآید.
کشتگان فراق زنده شدند
موسم حشر کشتگان آمد
هوش مصنوعی: کسانی که به خاطر جدایی مرده بودند، در روز قیامت زنده شدند و آن زمان، کشتگان همگی به ویژه خود را نشان دادند.
تن افسرده گرم و خرم شد
دی تن را تموز جان آمد
هوش مصنوعی: تن پژمرده و غمگین اکنون شاداب و سرزنده شده است، چونکه از جان تازه ای پر شده و گرما و زندگی به آن بازگشته است.
مهر جانرا بهار تازه رسید
دشمن جان مهر جان آمد
هوش مصنوعی: عشق و محبت تازهای به زندگی وارد شده است، در حالی که دشمنیها و مشکلات نیز در این میان وجود دارند.
آب در نهر دهر جاری شد
رنگ بر روی آسمان آمد
هوش مصنوعی: آب در نهر زندگی روان شد و رنگ و زیبایی به آسمان بخشید.
در دل دوستان گل و گلزار
بر سر دشمنان سنان آمد
هوش مصنوعی: در دل دوستان شکوفه و زیبایی وجود دارد، اما بر سر دشمنان، تیر و سلاح آماده است.
تیغ شد دست بولهب ببرید
بهر حماله ریسمان آمد
هوش مصنوعی: بولهب با تیغ خود دستش را برید تا بتواند ریسمان را حمل کند.
بهر فرعون گشت اژدرها
چوب تعلیمی شبان آمد
هوش مصنوعی: به خاطر فرعون، اژدها به تعدادی بدل شد و این نشان میدهد که شبان به خاطر تربیت و هدایت خود به سراغ آموزی خاصی رفته است.
آب شد بهر سبطیان بیغش
خون شد از بهر قبطیان آمد
هوش مصنوعی: آب به خاطر نسل سبطیان به پاکی تبدیل شد و خون به خاطر قبطیان جاری گردید.
منکرانرا جحیم و آتش و دود
دل ما را نعیم جان آمد
هوش مصنوعی: افرادی که حقایق را انکار میکنند، به جهنم و آتش و دود خواهند رفت و این موضوع برای دل ما خوشایند و دلچسب است.
وصف آن بو ز بس حلاوت داشت
فیض را آب در دهان آمد
هوش مصنوعی: بو و عطر آن به قدری شیرین و خوشمزه بود که فیض، طعمش را در دهان حس کرد.