گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۲

بوی رحمان از یمن آمد دل و جان تازه شد
دل چه و جان چه جهان از بوی رحمان تازه شد
آن شراب کهنه چون بر سر دوید از لطف آن
هم دماغ و هم دل و هم عقل و هم جان تازه شد
نفخهٔ بگذشت زان بو بر زمین و آسمان
هم زمین و هم زمان هم چرخ گردان تازه شد
زان نسیمی در چمن شد سرو از رفتار ماند
گل تجلی کرد و بانگ عندلیبان تازه شد
نفخهٔ زان رفت تا عقبی قیامت زان طپید
عالمی از نو بنا شد جان بجانان تازه شد
نفخهٔ زان در نعیمستان جنت اوفتاد
هم بهشت و هم حور و غلمان تازه شد
چون نقاب زلف از روی چو مه یکسو فکند
ظلمت کفر از میان برخواست ایمان تازه شد
فیض در طور حقیقت شعرهای تازه گفت
شاعرانرا هم ز نظمش طرز دیوان تازه شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوی رحمان از یمن آمد دل و جان تازه شد
دل چه و جان چه جهان از بوی رحمان تازه شد
هوش مصنوعی: بوی خوش و دل‌انگیز رحمت الهی از یمن آمد و روح و جسم انسان را تازه و شاداب کرد. احساسات دل و جان و همچنین تمام جهان تحت تأثیر این بوی رحمت، نو و زندگی‌بخش شد.
آن شراب کهنه چون بر سر دوید از لطف آن
هم دماغ و هم دل و هم عقل و هم جان تازه شد
هوش مصنوعی: شراب کهنه وقتی بر سر انسان اثر می‌گذارد، باعث می‌شود که هم روح و هم قلب و هم ذهن به تازگی و نشاط برسند.
نفخهٔ بگذشت زان بو بر زمین و آسمان
هم زمین و هم زمان هم چرخ گردان تازه شد
هوش مصنوعی: باد یا نیرویی که از آن گذشته است، بر روی زمین و آسمان تأثیر گذاشته و در این حال، هم زمین و هم زمان تحت تأثیر قرار گرفته و تحولی تازه را تجربه کرده‌اند.
زان نسیمی در چمن شد سرو از رفتار ماند
گل تجلی کرد و بانگ عندلیبان تازه شد
هوش مصنوعی: به دلیل وزش نسیمی در باغ، سرو همچنان از جابه‌جایی خود به یاد می‌آورد و گل با زیبایی خود نمایان شد و صدای زیبای بلبلان تازه به گوش رسید.
نفخهٔ زان رفت تا عقبی قیامت زان طپید
عالمی از نو بنا شد جان بجانان تازه شد
هوش مصنوعی: نگاهی به نفخ و صدای هولناک قیامت، جهان به یکباره دگرگون شد و از نو ساخته شد. روح‌ها در ارتباط با جان‌های مقدس دوباره زنده شدند و جان تازه‌ای به خود گرفتند.
نفخهٔ زان در نعیمستان جنت اوفتاد
هم بهشت و هم حور و غلمان تازه شد
هوش مصنوعی: یک نسیم از سوی بهشت وزید که باعث شد هم بهشت و هم حوریان و پسران جوان در آنجا به تازگی و زیبایی خود افزوده شوند.
چون نقاب زلف از روی چو مه یکسو فکند
ظلمت کفر از میان برخواست ایمان تازه شد
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی زلف یک دختر از رویش کنار می‌رود و نور چهره‌اش نمایان می‌شود، تاریکی کفر از میان می‌رود و ایمان دوباره جان می‌گیرد.
فیض در طور حقیقت شعرهای تازه گفت
شاعرانرا هم ز نظمش طرز دیوان تازه شد
هوش مصنوعی: شاعر در اینجا به زیبایی و تازگی شعرهای جدید اشاره می‌کند و می‌گوید که هنرمندان باطرز و سبک خاص خود، آثار نوینی را خلق می‌کنند که نشان‌دهنده عمق و حقیقت شعر است. این تازگی و نوآوری در اشعار باعث می‌شود تا از نظر ساختار و کیفیت، دیوانی تازه و دل‌نشین خلق شود.