غزل شمارهٔ ۳۲۰
خویش را از دست دادم روی او بنموده شد
شد مرا نابوده بوده، بودهام نابوده شد
هم تو راهی هم تو ره رو خویش را طی کن برس
آن رسد در حق که او از خویشتن آسوده شد
کام عمر آن یافت کاندر راه طاعت صرف کرد
وقت او خوش کو تنش در راه حق فرسوده شد
زاهد از انکار عشق افکند در کارم گره
دست عشقم بر سر آمد آن گره بگشوده شد
دور چون با عاشقان افتاد خود بر پای خواست
زان عنایت مستی بر مستیم افزوده شد
عشق را نازم کزو شد پاک هر آلودهٔ
گو سوی ما آهر آنکو از گنه آلوده شد
عشق میسازد مصفا سینه را از زنک شرک
زنک شرک سینهام زین صیقلی بزدوده شد
جان روشن آن بود کاینهٔ جانان بود
عمر معمور آنکه در راه خدا پیموده شد
فیض را دیدم بسرعت میرود گفتم کجا؟
گفت نور حق ز واد ایمنم بنموده شد
گفتوگوی این سخنها سالها در پرده بود
چو نشدند اغیار از آن گر بر ملا بشنوده شد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خویش را از دست دادم روی او بنموده شد
شد مرا نابوده بوده، بودهام نابوده شد
هوش مصنوعی: من خود را گم کردهام؛ زمانی که رخسار او به من نشان داده شد، تمام وجودم نابود شد و پیش از آن نیز به نوعی در نابودی به سر میبردم.
هم تو راهی هم تو ره رو خویش را طی کن برس
آن رسد در حق که او از خویشتن آسوده شد
هوش مصنوعی: هم تو در مسیر هستی و هم خود راهرو، پس با آرامش مسیر خود را طی کن. به حقیقت میرسد که کسی به مقصد میرسد که از دغدغههای درونش رها شده باشد.
کام عمر آن یافت کاندر راه طاعت صرف کرد
وقت او خوش کو تنش در راه حق فرسوده شد
هوش مصنوعی: کسی که عمرش را در راه اطاعت خدا سپری کرده و وقت خود را به خوبی گذرانده باشد، نهایت خوشبختی را خواهد داشت؛ حتی اگر بدن او به خاطر تلاش در این مسیر خسته شود.
زاهد از انکار عشق افکند در کارم گره
دست عشقم بر سر آمد آن گره بگشوده شد
هوش مصنوعی: زاهد با انکار عشق، کار مرا دشوار کرد، اما عشق من آنقدر قوی بود که گرههایی که برایم ایجاد کرده بود، با دست خودم باز شد.
دور چون با عاشقان افتاد خود بر پای خواست
زان عنایت مستی بر مستیم افزوده شد
هوش مصنوعی: وقتی عشق به دور و اطراف ما آمد، خودم را به جایی رساندم که از آن لطف و محبت، حالتی شگفتانگیز و سرمستی بر ما افزوده شد.
عشق را نازم کزو شد پاک هر آلودهٔ
گو سوی ما آهر آنکو از گنه آلوده شد
هوش مصنوعی: عشق را میستایم که به واسطهاش هر چیز ناپاکی پاک شده است. کسانی که به سوی ما میآیند، در واقع از گناهان خود پاک شدهاند.
عشق میسازد مصفا سینه را از زنک شرک
زنک شرک سینهام زین صیقلی بزدوده شد
هوش مصنوعی: عشق باعث میشود که قلب انسان پاک و تمیز شود، و شرک و نقایص از آن زدوده میشود. به لطف عشق، قلب من از هر عیب و ناخرسندی خالی شده است.
جان روشن آن بود کاینهٔ جانان بود
عمر معمور آنکه در راه خدا پیموده شد
هوش مصنوعی: زندگی واقعی در این است که انسان در راه خدا قدم بردارد و عمر خوشبخت و پربار، عمری است که در خدمت و راهیابی به خدا سپری شود.
فیض را دیدم بسرعت میرود گفتم کجا؟
گفت نور حق ز واد ایمنم بنموده شد
هوش مصنوعی: در اینجا، شخصی فیضی را مشاهده میکند که به سرعت در حال رفتن است. او از فیض میپرسد که به کجا میرود و فیض در پاسخ میگوید که از نور خداوند به دور شده اما از حفاظت و امنیت الهی برخوردار است. این سخن نشاندهنده اطمینان او از وجود روشنایی و هدایت الهی است.
گفتوگوی این سخنها سالها در پرده بود
چو نشدند اغیار از آن گر بر ملا بشنوده شد
هوش مصنوعی: این سخنها سالها در خفا و در پرده بود و هنگامی که کسانی غیر از خودمان از آن باخبر نشدند و فاش نشد، مورد گفتگو قرار نگرفت.