گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۶

دگر آمد رقیب‌ آزار جان شد
گران شد بار و بار دل گران شد
نه با اغیار جانانرا توان دید
نه بیجانان بجائی میتوان شد
سبک گر ساعتی رفتم ببزمش
در آنساعت رقیب آمد گران شد
چو آمد یار آمد نیز اغیار
چو رفت آزار دل آرام جان شد
نه دل کندن توان از صحبت یار
نه با دشمن مصاحب میتوان شد
مسلمانان مرا راهی نمائید
ازین محنت چه سان بیرون توان شد
گل بیخار نتوان چید ای فیض
ببزمش با رقیبان می‌توان شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دگر آمد رقیب‌ آزار جان شد
گران شد بار و بار دل گران شد
هوش مصنوعی: رقیب جدیدی وارد شده و باعث ناراحتی و مشقت من شده است. احساس می‌کنم بار سنگین‌تری بر دوش دارم و دل‌نگرانی‌ام بیشتر شده است.
نه با اغیار جانانرا توان دید
نه بیجانان بجائی میتوان شد
هوش مصنوعی: نه می‌توان محبوب را در کنار دیگران مشاهده کرد و نه می‌توان در جایگاهی درست قرار گرفت بدون وجود زندگی و احساس.
سبک گر ساعتی رفتم ببزمش
در آنساعت رقیب آمد گران شد
هوش مصنوعی: اگر ساعتی به دلخواه خودم سرگرم شدم، همان لحظه رقیب من آمد و وضعیت را دشوار کرد.
چو آمد یار آمد نیز اغیار
چو رفت آزار دل آرام جان شد
هوش مصنوعی: وقتی یار می‌آید، سایرین هم می‌آیند و وقتی می‌رود، دیگران هم آزاردهنده می‌شوند. دل آرام می‌گیرد و جان به راحتی می‌رسد.
نه دل کندن توان از صحبت یار
نه با دشمن مصاحب میتوان شد
هوش مصنوعی: انسان نه می‌تواند از صحبت با محبوبش دل بکَند و نه می‌تواند با دشمنان خود همراه شود.
مسلمانان مرا راهی نمائید
ازین محنت چه سان بیرون توان شد
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، لطفاً مرا راهنمایی کنید که چگونه می‌توانم از این مشکل بزرگ نجات پیدا کنم.
گل بیخار نتوان چید ای فیض
ببزمش با رقیبان می‌توان شد
هوش مصنوعی: گل بیخار را نمی‌توان چید، ای فیض! در میخانه با رقیبان می‌توان به خوشگذرانی پرداخت.