غزل شمارهٔ ۳۱۵
ندادم دل بعشق و جان روان شد
دریغا حاصل عمرم زیان شد
بتن تا میرسیدم جان شد از دست
بجان تا میرسیدم از جهان شد
نفس تا میزدم می شد بغفلت
مکان تا گرم میکردم زمان شد
مرا در خواب کرد انفاس و بگذشت
ز خود غافل شدم تا کاروان شد
شدم تا بر خدا بندم هوا برد
چنین میخواستم دل را چنان شد
همه عمرم درین اندیشه بگذشت
که عمرم صرف باطل شد همانشد
بغفلت رفت عمر و فکر غفلت
ندانستم چه سان آمد چه سان شد
اگرچه فکر غفلت هوشیاری است
ولی راضی بآن کی میتوان شد
نبردم بهرهٔ از عمر صد حیف
که جان فیض بیجان از جهانشد
خوش آنکو گشت دلدارش دلارام
غم جانانش جان افزای جان شد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندادم دل بعشق و جان روان شد
دریغا حاصل عمرم زیان شد
هوش مصنوعی: من دل و جانم را در عشق ندادم و حالا افسوس که عمرم بیثمر و زیان شد.
بتن تا میرسیدم جان شد از دست
بجان تا میرسیدم از جهان شد
هوش مصنوعی: هنگامی که به سوی معشوق میرفتم، جانم به پایان رسید و وقتی به او نزدیک شدم، از این عالم جدا شدم.
نفس تا میزدم می شد بغفلت
مکان تا گرم میکردم زمان شد
هوش مصنوعی: هر بار که نفس میکشیدم، ناخواسته جا را تغییر میدادم و با این کار زمان را گرم میکردم.
مرا در خواب کرد انفاس و بگذشت
ز خود غافل شدم تا کاروان شد
هوش مصنوعی: در خواب و خیال غرق شدم و از خودم بیخبر شدم تا اینکه کاروان به راه افتاد.
شدم تا بر خدا بندم هوا برد
چنین میخواستم دل را چنان شد
هوش مصنوعی: به هدفی رسیدم که میخواستم، تا به خدا تعلق بگیرم. این وضعیت، دل مرا به شکلی تغییر داد که آرزو داشتم.
همه عمرم درین اندیشه بگذشت
که عمرم صرف باطل شد همانشد
هوش مصنوعی: تمام عمرم به این فکر گذشت که آیا عمرم بیثمر و بیهوده سپری شده است و در نهایت به همان نتیجه رسیدم.
بغفلت رفت عمر و فکر غفلت
ندانستم چه سان آمد چه سان شد
هوش مصنوعی: عمر من بیخبر سپری شد و من حتی متوجه نشدم که چگونه به این حال درآمدم و چه اتفاقاتی افتاد.
اگرچه فکر غفلت هوشیاری است
ولی راضی بآن کی میتوان شد
هوش مصنوعی: اگرچه فراموشی و بیتوجهی به نظر برای آرامش خوب است، اما نمیتوان به این حالت راضی و خشنود بود.
نبردم بهرهٔ از عمر صد حیف
که جان فیض بیجان از جهانشد
هوش مصنوعی: من در طول عمرم از چیزی بهرهمند نشدم و افسوس که زندگی، بدون روح و معنای واقعی، از این دنیا رخت بربست.
خوش آنکو گشت دلدارش دلارام
غم جانانش جان افزای جان شد
هوش مصنوعی: خوش به حال کسانی که محبوبشان آرامبخش دلشان است و غم معشوقشان، جانشان را تازه میکند.