گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۰

خوش آن‌که هستی من بر باد رفته باشد
سر تا به پای خویشم از یاد رفته باشد
ای دوست با من زار میکن هر آنچه خواهی
سهل است بر اسیری بیداد رفته باشد
گر در هوای وصلت صد خرمن وجودم
بر باد رفته باشد، بر باد رفته باشد
وقت رحیل خواهم آن سو بود نگاهم
تا جان به نزد جانان دلشاد رفته باشد
گر بیستون صبرم هجران ز پا درآرد
بادا بقای شیرین فرهاد رفته باشد
گردون بسی غمم ریخت بر سر و لیک حاشا
از من بسوی گردون فریاد رفته باشد
در راه عشق باید پا را ثبات باشد
سر گو درین بیابان بر باد رفته باشد
در وادی محبت مجنون اسیر لیلی‌ست
هر چند از دو عالم آزاد رفته باشد
شوخی بیک کرشمه صد مرغ دل کند صید
تا چشم برهم آید صیاد رفته باشد
ماهی بهر نگاهی بسمل کند سپاهی
تا دیده می‌گشایند جلاد رفته باشد
با کس بدی که کردی در خاطرت نگهدار
ور نیکی است بگذار از یاد رفته باشد
ای فیض در غم یار تن را خراب میدار
تا جان بنزد جانان آباد رفته باشد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش آن‌که هستی من بر باد رفته باشد
سر تا به پای خویشم از یاد رفته باشد
هوش مصنوعی: سخن از این است که خوش به حال کسی که وجودش به طرز عجیبی در حال نابودی و فراموشی است، به گونه‌ای که تمام جنبه‌های وجودش به کلی از یاد رفته باشد.
ای دوست با من زار میکن هر آنچه خواهی
سهل است بر اسیری بیداد رفته باشد
هوش مصنوعی: دوست عزیز، هر چه که بخواهی، می‌توانی با من به هر حال رفتار کنی. در واقع، این عادی است که کسی که تحت ظلم بوده، به این وضعیت عادت کند.
گر در هوای وصلت صد خرمن وجودم
بر باد رفته باشد، بر باد رفته باشد
هوش مصنوعی: اگر عشق تو مرا نابود کند و تمام هستی‌ام را به باد بدهد، مهم نیست.
وقت رحیل خواهم آن سو بود نگاهم
تا جان به نزد جانان دلشاد رفته باشد
هوش مصنوعی: در زمان جدایی، نگاهی به سوی محبوبم خواهم داشت تا زمانی که جانم با آرامش به نزد او رفته باشد.
گر بیستون صبرم هجران ز پا درآرد
بادا بقای شیرین فرهاد رفته باشد
هوش مصنوعی: اگر صبرم در هجران مثل بیستون از پایم درآید، امیدوارم که بقای شیرین عشق فرهاد از بین نرود.
گردون بسی غمم ریخت بر سر و لیک حاشا
از من بسوی گردون فریاد رفته باشد
هوش مصنوعی: آسمان (یا دنیا) درد و غم زیادی بر سر من باریده است، ولی هرگز نمی‌خواهم بگویم که من از طرف آسمان شکایت کرده‌ام.
در راه عشق باید پا را ثبات باشد
سر گو درین بیابان بر باد رفته باشد
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، باید قدم‌هایت استوار باشد، حتی اگر همه چیز در اطراف به باد رفته باشد.
در وادی محبت مجنون اسیر لیلی‌ست
هر چند از دو عالم آزاد رفته باشد
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، مجنون به خاطر لیلی به اسیری درآمده است؛ حتی اگر از همه چیز و همه جا آزاد باشد.
شوخی بیک کرشمه صد مرغ دل کند صید
تا چشم برهم آید صیاد رفته باشد
هوش مصنوعی: اگر با یک لبخند و جاذبه‌ی بی‌نظیر سخن بگویی، دل‌های بسیاری را مجذوب می‌سازی. این دل‌ها مانند پرندگانی هستند که به دام تو می‌افتند، اما به سرعت ممکن است همه چیز تغییر کند و آنچه تو به دست آورده‌ای، از دستت برود.
ماهی بهر نگاهی بسمل کند سپاهی
تا دیده می‌گشایند جلاد رفته باشد
هوش مصنوعی: ماهی، که به معنای موجودی زنده و فعال است، برای جلب نظر یا جذب نگاه، خود را فدای محافظت از سپاه می‌کند. به گونه‌ای که تا زمانی که انسان‌ها تصمیم به دیدن و آگاهی پیدا کنند، جلاد یا شکنجه‌گر از آنجا رفته و غیابش باعث نجات آن موجود می‌شود.
با کس بدی که کردی در خاطرت نگهدار
ور نیکی است بگذار از یاد رفته باشد
هوش مصنوعی: هر بدی که با کسی کردی را در ذهنت نگه‌دار و به خاطر بسپار، اما از نیکی‌هایی که به دیگران کرده‌ای، پا پس بکش و بگذار فراموش شوند.
ای فیض در غم یار تن را خراب میدار
تا جان بنزد جانان آباد رفته باشد
هوش مصنوعی: ای نعمت، در عشق یار به جانم آسیب برسان، تا زمانی که روح من به جانان منتقل شده باشد.

حاشیه ها

1395/05/19 04:08
Zar

شاید حزین لاهیجی که در قرن بعد از فیض می آید به استقبال وی رفته که می گوید بدین خوبی: دیشب صدای شیرین از بیستون نیامد/گویی بع یاد شیرین، فرهاد رفته باشد...

1395/05/19 04:08
Zar

گویی به خواب شیرین...

1395/05/19 04:08
Zar

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد/در دام مانده صید و، صیاد رفته باشد :(

1395/05/19 04:08
Zar

دیوان حزین در گنجور نیست؟

1397/12/03 13:03
حمداله اسکندری

در پاسخ به Zar:
من شنیده بودم:
«امشب صدای تیشه از بیستون نیامد*شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد». در دیوان حزین هم همین بیتی که من نوشتم آمده و نه آنچه شما نوشتید.

1399/10/30 11:12
مصیب دامن باغ

به نظرم این مصرع با وزن همخوانی ندارد و درستش اینگونه است:
گر بیستون صبرم هجران ز پا در آرد