گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۴

با دوست مگو رازی هرچند امین باشد
شاید ز برون در دشمن بکمین باشد
چون دوست بود همدم دم هم نبود محرم
آگه بود از رازت با دل چو قرین باشد
از راز چو پردازم از دل بدل اندازم
آگه نشود تا دم چون دم بکمین باشد
رازی که نبی از حق بی‌دم شنود آن را
روحش نبود محرم هر چند امین باشد
از حسن و جمالش گر رمزی به دلم گوید
در سینه نگه دارم تا پرده‌نشین باشد
آمد بر من یکدم برد از دل من صد غم
گفتم که همین یکدم گفتا که همین باشد
گفتم چکنم با دل تا غم نبود در وی
گفتا غم من دارد بگذار غمین باشد
چون دید که هشیارم رفت از برم و میگفت
عاشق چو چنان باشد معشوق چنین باشد
شیرین سخن تلخش شوری بجهان افکند
چون لب شکرین باشد حرفش نمکین باشد
بر گرد سرش گشتم گفتا مهل از دستم
عاشق چو شود خاتم معشوق نگین باشد
گویند بصحرا رو شاید بگشاید دل
صحرا نگشاید دل خاطر چو حزین باشد
گویند ز این و آن تا چند سخن گوئی
زان رو که در آن باشد زانرو که درین باشد
گه مینگرم آنرا گه مینگرم این را
چون جلوه گه حسنش گه آن و گه این باشد
مه پیکری از مهرش تیری زندم بر دل
من مشتری آنم کان زهره چنین باشد
آنرا که هوای او در فیض نماند آب
در آتشم ار سوزد جان خاک زمین باشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با دوست مگو رازی هرچند امین باشد
شاید ز برون در دشمن بکمین باشد
هوش مصنوعی: با دوست هرگز رازی را درمیان نگذار، حتی اگر به او اعتماد داری؛ زیرا ممکن است که کسی در بیرون، به دشمنی کمین کرده باشد.
چون دوست بود همدم دم هم نبود محرم
آگه بود از رازت با دل چو قرین باشد
هوش مصنوعی: وقتی که دوست با تو است و همراهت، به او نمی‌توان به‌راحتی اعتماد کرد؛ او از اسرارت آگاه است و مثل دل است که همیشه در کنارت قرار دارد.
از راز چو پردازم از دل بدل اندازم
آگه نشود تا دم چون دم بکمین باشد
هوش مصنوعی: وقتی که از رازها صحبت می‌کنم، احساسات و افکار دل را پنهان می‌کنم. تا زمانی که در حال دم زدن هستم، کسی از آنچه در دل دارم آگاه نمی‌شود، زیرا این موضوع در درونم مخفی مانده است.
رازی که نبی از حق بی‌دم شنود آن را
روحش نبود محرم هر چند امین باشد
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که رازی که پیامبر از حقیقت دریافت می‌کند، تنها در دست روح او محفوظ است و هیچ‌کس حتی اگر قابل اعتماد باشد، نمی‌تواند به آن دسترسی پیدا کند.
از حسن و جمالش گر رمزی به دلم گوید
در سینه نگه دارم تا پرده‌نشین باشد
هوش مصنوعی: اگر او از زیبایی و خوبی‌اش چیزی به دلم بگوید، آن را در دل نگه می‌دارم تا زمانی که او در پرده و پوشش باقی بماند.
آمد بر من یکدم برد از دل من صد غم
گفتم که همین یکدم گفتا که همین باشد
هوش مصنوعی: یک لحظه بر من آمد و تمام اندوه‌هایم را برطرف کرد. وقتی به او گفتم که همین یک لحظه کافی است، به من پاسخ داد که همین لحظه، همه چیز است.
گفتم چکنم با دل تا غم نبود در وی
گفتا غم من دارد بگذار غمین باشد
هوش مصنوعی: گفتم چه کنم که دل غم ندارد، او گفت که دل من غم دارد، پس بگذار غمگین باشد.
چون دید که هشیارم رفت از برم و میگفت
عاشق چو چنان باشد معشوق چنین باشد
هوش مصنوعی: وقتی دید که من بیدار و آگاه هستم، از کنارم رفت. او می‌گفت که اگر عاشق چنین باشد، معشوق نیز باید چنین باشد.
شیرین سخن تلخش شوری بجهان افکند
چون لب شکرین باشد حرفش نمکین باشد
هوش مصنوعی: کسی که سخنانی شیرین و دلنشین دارد، حتی اگر آن سخنان تلخ هم باشند، تاثیری عمیق در جهان می‌گذارد. همان‌طور که لب شیرین می‌تواند خوشبو و دلپذیر باشد، کلام او هم حتی اگر تلخ باشد، جذاب و خوشایند است.
بر گرد سرش گشتم گفتا مهل از دستم
عاشق چو شود خاتم معشوق نگین باشد
هوش مصنوعی: به دور سر او چرخیدم و او گفت: "صبر کن، از دستم نرو." زمانی که کسی عاشق شود، مانند نگینی روی انگشت معشوقش زیبا و ارزشمند است.
گویند بصحرا رو شاید بگشاید دل
صحرا نگشاید دل خاطر چو حزین باشد
هوش مصنوعی: می‌گویند به دشت برو، شاید دل تو با این کار گشوده شود، اما باید بدانید که دل بیابان هرگز باز نمی‌شود اگر دل تو مانند حزین باشد.
گویند ز این و آن تا چند سخن گوئی
زان رو که در آن باشد زانرو که درین باشد
هوش مصنوعی: می‌گویند که تا کی می‌خواهی از این و آن صحبت کنی، چون صحبت‌های تو در مورد چیزی است که در آن وجود دارد و در این نیز هست.
گه مینگرم آنرا گه مینگرم این را
چون جلوه گه حسنش گه آن و گه این باشد
هوش مصنوعی: گاهی به یک سو می‌نگرم و گاهی به سوی دیگر، زیرا جلوه‌های زیبایی او به این‌سو و آن‌سو می‌تابد.
مه پیکری از مهرش تیری زندم بر دل
من مشتری آنم کان زهره چنین باشد
هوش مصنوعی: ماه، با زیبایی‌اش در دل من تیر می‌زند و من مشتری زیبایی او هستم، چون که هیچ کس مانند او وجود ندارد.
آنرا که هوای او در فیض نماند آب
در آتشم ار سوزد جان خاک زمین باشد
هوش مصنوعی: هر کس که به عشق و توجه او دچار نباشد، حالتی از سرگشتگی و التهاب را تجربه می‌کند. اگر عشق او در دل انسان نتواند جایی پیدا کند، مانند آبی است که در آتش می‌سوزد و فقط خاکی از خود به جا می‌گذارد.

حاشیه ها

1389/05/26 11:07
پویا

بیت 4 مصرع دوم: غلط املایی : روحشن احتمالا روحش صحیح بوده است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1401/10/18 20:01
Samira Khedmati

درود برشما لطفا غلط املایی بیت ۵ اصلاح بشه از حسن و جمالش گر رمزی *به دلم گوید

سپاس