گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۳

هر که بیمار تو باشد درد بیمارش نباشد
نشنود قول طبیبان با دوا کارش نباشد
مست عشق ار زهر نوشد یا شکر فرقی نباشد
بر سرش گر تیغ بارد هیچ آزارش نباشد
از حبیب ار جور بیند لطف می‌پندارد آن را
لطف را پندارد او هرگز سزاوارش نباشد
هر که رسوا گردد از عشق بت صاحب جمال
از ملامت سر نپیچد عیب کس عارش نباشد
دوش‌بگذشتم‌بکوی‌می فروشان زاهدی بامن بگفت
باده صوفی می ننوشد با گنه کارش نباشد
گفتمش صافی نگردد تا ننوشد باده صافی
ذوق مستی تا نیابد نزد او بارش نباشد
میکند بر خویشتن دشوار عاقل کارها را
بر خود ار آسان بگیرد عشق دشوارش نباشد
بر فراز آسمان کی جای یابد چون مسیحا
جز کسی کو در زمین فکر خرو بارش نباشد
فیض مگذر زان سخن کانرا نمی‌آری بجای
بد بود گفتار آنکس را که کردارش نباشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که بیمار تو باشد درد بیمارش نباشد
نشنود قول طبیبان با دوا کارش نباشد
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق تو دچار شده باشد، دیگر به درد بیماری‌اش توجهی نخواهد کرد و حرف‌های پزشکان را نمی‌شنود، زیرا برایش مهم نیست که چطور درمان شود.
مست عشق ار زهر نوشد یا شکر فرقی نباشد
بر سرش گر تیغ بارد هیچ آزارش نباشد
هوش مصنوعی: عاشق مجنون، هرچه به او برسد، چه تلخ و چه شیرین، برایش یکسان است. حتی اگر مشکلی یا خطری نیز برایش پیش بیاید، هیچ آسیبی به او نخواهد زد.
از حبیب ار جور بیند لطف می‌پندارد آن را
لطف را پندارد او هرگز سزاوارش نباشد
هوش مصنوعی: اگر کسی از محبوب خود بدی ببیند، بر خلاف آنچه که انتظار دارد، آن را به عنوان لطفی می‌پندارد. اما در واقع، آن شخص هیچگاه سزاوار آن لطافت نیست.
هر که رسوا گردد از عشق بت صاحب جمال
از ملامت سر نپیچد عیب کس عارش نباشد
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق معشوقی زیبا رسوا شود، نباید از انتقادات و حرف‌های مردم دوری کند. عیوب دیگران نمی‌تواند بر او عیب بگذارد.
دوش‌بگذشتم‌بکوی‌می فروشان زاهدی بامن بگفت
باده صوفی می ننوشد با گنه کارش نباشد
هوش مصنوعی: دیشب از کنار دکان می‌فروشان گذشتم. زاهدی به من گفت که صوفی، نوشیدن باده را ترک کرده و نباید با گناهکاران هم‌نشینی کند.
گفتمش صافی نگردد تا ننوشد باده صافی
ذوق مستی تا نیابد نزد او بارش نباشد
هوش مصنوعی: به او گفتم که تا باده‌ی خالص را ننوشی، ذوق و حال خوشی به دست نخواهی آورد و وقتی حال خوبی نداشته باشی، نمی‌توانی بار و سنگینی مشکلات را تحمل کنی.
میکند بر خویشتن دشوار عاقل کارها را
بر خود ار آسان بگیرد عشق دشوارش نباشد
هوش مصنوعی: عاقل برای خود کارها را سخت می‌گیرد، اما عشق را برایش دشوار نمی‌سازد.
بر فراز آسمان کی جای یابد چون مسیحا
جز کسی کو در زمین فکر خرو بارش نباشد
هوش مصنوعی: کسی که در آسمان‌ها می‌درخشد و به اوج می‌رسد، فقط می‌تواند در دل زمین و در فکر و عمل خود به دقت و کوشش بپردازد و در این راستا تلاش کند.
فیض مگذر زان سخن کانرا نمی‌آری بجای
بد بود گفتار آنکس را که کردارش نباشد
هوش مصنوعی: از آن سخن که به آن عمل نمی‌کنی، خود را بهره‌مند نکن. گفتار کسی نیکوست که عملش نیز با آن هماهنگ باشد.