گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۱

هر کجا داغ و درد و غم باشد
کاش بر جان من رقم باشد
نو بنو مرهمیست بر دل ریش
درد و داغی که دم بدم باشد
ز آتش عشقم ار بسوزد جان
یا شود شعله دل چو غم باشد
خام افسرده را چو باید پخت
آتش عشق مغتنم باشد
هرکه در عشق میتواند سوخت
بجهنم رود ستم باشد
دارم امید آنکه در غم عشق
دل من ثابت القدم باشد
وه که گلزار داغهای دلم
خوشتر از روضهٔ ارم باشد
هرکه در دل نباشدش عشقی
حاصلش حسرت و ندم باشد
فیض را بخت اگر کند یاری
در ره عشق حق علم باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر کجا داغ و درد و غم باشد
کاش بر جان من رقم باشد
هوش مصنوعی: هر جا که ناراحتی و رنج و غم وجود داشته باشد، کاش تمام این دردها به سرنوشت من ختم شود.
نو بنو مرهمیست بر دل ریش
درد و داغی که دم بدم باشد
هوش مصنوعی: نوید و امیدی تازه چون مرهمی بر دل جریحه‌دار است که درد و غم آن لحظه به لحظه احساس می‌شود.
ز آتش عشقم ار بسوزد جان
یا شود شعله دل چو غم باشد
هوش مصنوعی: اگر از عشق، جانم بسوزد یا دل به خاطر غم شعله‌ور شود، مهم نیست.
خام افسرده را چو باید پخت
آتش عشق مغتنم باشد
هوش مصنوعی: برای پختن خام و افسرده، باید آتش عشق را غنیمت شمرد.
هرکه در عشق میتواند سوخت
بجهنم رود ستم باشد
هوش مصنوعی: هرکس که بتواند در عشق جان خود را فدای آن کند، به جهنم برود؛ زیرا این کار عذاب و رنجی است که بر خود می‌پسندد.
دارم امید آنکه در غم عشق
دل من ثابت القدم باشد
هوش مصنوعی: امیدوارم که قلب من در میان درد و رنج عشق استوار و پایدار بماند.
وه که گلزار داغهای دلم
خوشتر از روضهٔ ارم باشد
هوش مصنوعی: آه، این‌که باغ دل‌تنگی‌هایم برایم زیباتر از باغ ارم است.
هرکه در دل نباشدش عشقی
حاصلش حسرت و ندم باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش عشق وجود نداشته باشد، دچار حسرت و افسوس خواهد شد.
فیض را بخت اگر کند یاری
در ره عشق حق علم باشد
هوش مصنوعی: اگر بخت در محبت به خداوند یاری کند، در آن صورت علم و دانش می‌تواند راهنمایی‌کننده باشد.