گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹

تجلی چون کند دلبر کنم شکران تجلی را
تسلی چون دهد ازخود نخواهم آن تسلی را
بسوزد در تجلی و نسازد با تسلی دل
ببخشدگر تسلی جان دهم آن جان تجلی را
تجلی تان کند بر من مرا از من کند خالی
که یکتایم نشیمن کی کنم جز جای خالی را
تسلی چون توان شد از جمال عالم آرایش
تسلی باد قربان ناز سلطان تجلی را
از آن عاقل بماندستی که رویش را ندیدستی
کسی مجنون تواند شد که او دیده است لیلی را
کسی او را تواند دیدکو گردد سراپاجان
که چشم سرنیارد دید حسن لایزالی را
جلالش چون گذارد جان جمالش می نوازد دل
و گرنه کس نیارد تاب انوار جلالی را
زکس تا کس نیاساید جمالش روی ننماید
نه بیند دیدهٔ خود بین جمال حق تعالی را
اگر خواهی رسی در وی گذر کن از هوای دل
بهل سامان غالی را بمان ایوان عالی را
کسی جانش شود فربه که جسم او شود لاغر
زخون دل غذا و زبور یا سازد نهالی را
نعیم اهل دل خواهی دلت را صاف کن از عشق
بمان لذات دنیا را بهل فردوس اعلی را
دلت فردوس می خواهد کمالی را بدست آور
که باشد با تو در عقبی بهل صاحب کمالی را
اگر خواهی که عقلت را زدست دیو برهانی
زسربیرون کن ار بتوانی اوهام خیالی را
بکن از غیرحق دل را بروب از ما سوی جانرا
بدو نان وار گذار اسباب جاهی را و مالی را
ترا این وصفها چون نیست خالی زن تن ازگفتن
بیان دیگر مکن ای فیض حز او صاف حالی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تجلی چون کند دلبر کنم شکران تجلی را
تسلی چون دهد ازخود نخواهم آن تسلی را
هوش مصنوعی: وقتی محبوب جلوه‌گری می‌کند، شکرگزاری می‌کنم برای این زیبایی. اما اگر از خودم تسکین و آرامش بدهد، آن آرامش را نمی‌خواهم.
بسوزد در تجلی و نسازد با تسلی دل
ببخشدگر تسلی جان دهم آن جان تجلی را
هوش مصنوعی: دل در تجلی و روشنایی شوق می‌سوزد و هیچ تسلی نمی‌تواند آن را آرام کند. اگر بخواهم آرامش را به جانم ببخشم، آن جان که در حال تجلی است را رها نمی‌کنم.
تجلی تان کند بر من مرا از من کند خالی
که یکتایم نشیمن کی کنم جز جای خالی را
هوش مصنوعی: نور شما بر من بتابد و مرا از وجود خود خالی کند، زیرا من تنها هستم و نمی‌دانم جز این فضای خالی، کجا باید ساکن شوم.
تسلی چون توان شد از جمال عالم آرایش
تسلی باد قربان ناز سلطان تجلی را
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی‌های دنیاست، دلم آرام می‌شود و برای من مایه تسلی و آسودگی است. از طرفی، زیبایی‌های ظاهری آن قدر مجذوب‌کننده است که مانند قربانی‌ای برای دلربایی شاه زیبایی‌ها می‌شود.
از آن عاقل بماندستی که رویش را ندیدستی
کسی مجنون تواند شد که او دیده است لیلی را
هوش مصنوعی: تنها فرد عاقل واقعی کسی است که در زندگی‌اش به درستی مشغول است و نسبت به محیطش آگاهی دارد. این در حالی است که شخصی ممکن است به خاطر دیدن عشقش، به دیوانگی دچار شود. دیدن معشوق گاهی انسان را به حالتی سرشار از احساسات و شور و شوق می‌کشاند که ممکن است حتی کنترل خود را از دست بدهد.
کسی او را تواند دیدکو گردد سراپاجان
که چشم سرنیارد دید حسن لایزالی را
هوش مصنوعی: کسی می‌تواند او را ببیند که به تمام وجودش درک کند، زیرا چشم ظاهری قادر نیست زیبایی بی‌پایان او را ببیند.
جلالش چون گذارد جان جمالش می نوازد دل
و گرنه کس نیارد تاب انوار جلالی را
هوش مصنوعی: وقتی که جلال الهی بر جان انسان فرود آید، جمال او دل را نوازش می‌کند. و در غیر این صورت، هیچ‌کس نمی‌تواند طاقت نورهای جلالی را تحمل کند.
زکس تا کس نیاساید جمالش روی ننماید
نه بیند دیدهٔ خود بین جمال حق تعالی را
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی از خداوند وجود نداشته باشد، جمال و زیبایی او را نمی‌توان مشاهده کرد. فقط کسی که با چشم دل خود بخواهد به جمال حقیقت نظر کند، می‌تواند آن را ببیند.
اگر خواهی رسی در وی گذر کن از هوای دل
بهل سامان غالی را بمان ایوان عالی را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به مقصد برسی، باید از خواسته‌ها و آرزوهای دل خود عبور کنی و از چیزهای تجملاتی و زرق و برق‌دار که تو را دور می‌کنند، دوری کنی. تنها در این صورت است که می‌توانی به جایگاه بالایی دست یابی.
کسی جانش شود فربه که جسم او شود لاغر
زخون دل غذا و زبور یا سازد نهالی را
هوش مصنوعی: کسی می‌تواند روحش پرورده و نیرومند شود که بدنش ضعیف و لاغر باشد، به شرط اینکه دلش پر از عشق و احساس باشد و به دیگران محبت کند یا مانند پرورش یک درخت جوان، به دیگران کمک کند تا رشد کنند.
نعیم اهل دل خواهی دلت را صاف کن از عشق
بمان لذات دنیا را بهل فردوس اعلی را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی درک عمیق‌تری از عشق داشته باشی و دل‌ت را آزاد کنی، بهتر است از خوشی‌های زودگذر دنیا بگذری و به سراغ لذت‌های والاتر بروی.
دلت فردوس می خواهد کمالی را بدست آور
که باشد با تو در عقبی بهل صاحب کمالی را
هوش مصنوعی: اگر دلت بهشت را می‌خواهد، برای دستیابی به کمالی تلاش کن که در آخرت با تو باشد، نه اینکه فقط به ظاهر و دنیای اینجا اکتفا کنی.
اگر خواهی که عقلت را زدست دیو برهانی
زسربیرون کن ار بتوانی اوهام خیالی را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که ذهن و اندیشه‌ات تحت تأثیر افکار منفی و وسوسه‌ها قرار نگیرد، سعی کن تا جایی که می‌توانی تصورات و خیالات بی‌اساس را از خود دور کنی.
بکن از غیرحق دل را بروب از ما سوی جانرا
بدو نان وار گذار اسباب جاهی را و مالی را
هوش مصنوعی: از غیرحق دل را پاک کن و از تمام غیر از جان بگذر. مانند نانی بی‌مقدار، وسایل و دارایی‌های دنیوی را رها کن.
ترا این وصفها چون نیست خالی زن تن ازگفتن
بیان دیگر مکن ای فیض حز او صاف حالی را
هوش مصنوعی: تو را این ویژگی‌ها و توصیف‌ها مناسب نیست، بنابراین از گفتن باز باش و از بیان دیگر خودداری کن، ای فیض. حالتی که داری، خالص و بدون تداعی باشد.