گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۲

همه را خود نوازد و سازد
گرچه از خود بکس نپردازد
همه او او همه است خود با خود
جاودان نرد عشق می‌بازد
کسوت نو بهر زمان پوشد
مرکب تازه دم بدم تازد
گاه شاهد شود کرشمه کند
گاه با شاهدان نظر بازد
که نیاز آورد بدرگه خود
گاه بر خود بخویشتن نازد
گاه سوزد بقهر دلها را
گاه سازد بلطف و بنوازد
هست درمان هر دلی دردی
فیض را درد عشق می‌سازد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همه را خود نوازد و سازد
گرچه از خود بکس نپردازد
هوش مصنوعی: همه را با محبت و هنر خود نوازش می‌کند و به آنها زندگی می‌بخشد، هرچند که در واقع از خود چیزی نمی‌گیرد.
همه او او همه است خود با خود
جاودان نرد عشق می‌بازد
هوش مصنوعی: او همه چیز را در خود دارد و خود را پایدار و جاودان می‌یابد، در دنیای عشق، مانند بازیکنی در نرد، در حال بازی است.
کسوت نو بهر زمان پوشد
مرکب تازه دم بدم تازد
هوش مصنوعی: هر کس باید با تغییرات زمان، لباس تازه‌ای به تن کند و مطابق با آن تحولاتی را تجربه کند.
گاه شاهد شود کرشمه کند
گاه با شاهدان نظر بازد
هوش مصنوعی: زمانی می‌بیند که با ناز و کرشمه رفتار می‌کند و گاهی هم با دیگران به راحتی نگاه می‌کند.
که نیاز آورد بدرگه خود
گاه بر خود بخویشتن نازد
هوش مصنوعی: هرگاه نیاز به کسی پیدا کند، به درگاه او می‌رود و گاه بر خود می‌بالد و احساس غرور می‌کند.
گاه سوزد بقهر دلها را
گاه سازد بلطف و بنوازد
هوش مصنوعی: دل‌ها گاهی از روی خشم می‌سوزند و گاهی با محبت و نوازش آرام می‌گیرند.
هست درمان هر دلی دردی
فیض را درد عشق می‌سازد
هوش مصنوعی: هر قلبی برای درمان خود نیاز به دردی دارد و این درد عشق است که به انسان معنا می‌بخشد و او را به فیض می‌رساند.