غزل شمارهٔ ۲۷۷
دل را غمگین نمیتوان کرد
غمگین را تمکین نمیتوان کرد
تلخست جهان به غیر عشقت
کامی شیرین نمیتوان کرد
عشق تو بجان خرید ای دوست
سودا به از این نمیتوان کرد
ز آمدشد غیر پاک کردم
دل را چرکین نمیتوان کرد
دل منزل دوست است در وی
غیری تمکین نمیتوان کرد
غم را شادی حساب کردم
جان را غمگین نمیتوان کرد
از هر که جفا کند بریدم
با دوست چنین نمیتوان کرد
گر صبر توان ز ماه رویان
زان زهره جبین نمیتوان کرد
جان و دل و دین فداش کردم
در عشق جز این نمیتوان کرد
جز در ره وصل دوستان فیض
ترک دل و دین نمیتوان کرد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل را غمگین نمیتوان کرد
غمگین را تمکین نمیتوان کرد
هوش مصنوعی: دل را نمیتوان غمگین کرد و انسان غمگین را نیز نمیتوان به آرامش و تسلیم راضی کرد.
تلخست جهان به غیر عشقت
کامی شیرین نمیتوان کرد
هوش مصنوعی: دنیا بدون عشق تو خیلی تلخ و ناگوار است و هیچ چیز دیگری نمیتواند آن را شیرین و خوشایند کند.
عشق تو بجان خرید ای دوست
سودا به از این نمیتوان کرد
هوش مصنوعی: عشق تو برای من بسیار ارزشمند است، ای دوست. هیچ چیزی به این اندازه نمیتواند برای من مهم باشد.
ز آمدشد غیر پاک کردم
دل را چرکین نمیتوان کرد
هوش مصنوعی: برای پاک کردن دل از آلودگیها، باید از آمدن چیزهای ناپاک جلوگیری کرد.
دل منزل دوست است در وی
غیری تمکین نمیتوان کرد
هوش مصنوعی: دل جای دوست است و در آن نمیتوان به کسی دیگر اجازهی ورود داد.
غم را شادی حساب کردم
جان را غمگین نمیتوان کرد
هوش مصنوعی: غم را به عنوان شادی در نظر گرفتم، اما روح را نمیتوان غمگین نگه داشت.
از هر که جفا کند بریدم
با دوست چنین نمیتوان کرد
هوش مصنوعی: من از کسانی که در حقم بدی کردهاند، قطع رابطه کردهام، اما با دوستی که دارم نمیتوانم چنین کنم.
گر صبر توان ز ماه رویان
زان زهره جبین نمیتوان کرد
هوش مصنوعی: اگر آدمی بتواند صبر کند، از زیبایی چهرههایی چون ماه نمیتواند چشمپوشی کند.
جان و دل و دین فداش کردم
در عشق جز این نمیتوان کرد
هوش مصنوعی: تمامی وجود و ایمانم را برای او فدای عشقش کردهام، در عشق جز این چیزی نمیتوان انجام داد.
جز در ره وصل دوستان فیض
ترک دل و دین نمیتوان کرد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به دوستان و لذت بردن از وصال آنها، نمیتوان از دل و دین خود دست کشید.