گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۶

گر یار بما رخ ننماید چه توان کرد
ز آنروی نقاب ار نگشاید چه توان کرد
پنهان ز نظرها اگر آید بتماشا
در دیده دل از ما بزداید چه توان کرد
آن حسن و جمالی که نگنجد بعبارت
این دیده مرآنرا چو نشاید چه توان کرد
در دیدهٔ عشاق چه خورشید عیانست
گر در نظر غیر نیاید چه توان کرد
چون روی نماید دل و دین را برباید
یک لحظه ولیکن چه نیاید چه توان کرد
آید بر این خسته دمی چون بعیادت
عمرم اگر آندم بسر آید چه توان کرد
ای فیض گرت یار نخواهد چه توان گفت
ور خواهد و رخ می‌ننماید چه توان کرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر یار بما رخ ننماید چه توان کرد
ز آنروی نقاب ار نگشاید چه توان کرد
هوش مصنوعی: اگر محبوب به ما روی نیاورد، چه می‌توان کرد؟ اگر از آن سو پرده را برنگشاید، چه می‌توان کرد؟
پنهان ز نظرها اگر آید بتماشا
در دیده دل از ما بزداید چه توان کرد
هوش مصنوعی: اگر محبوبی از نظر پنهان شود و به تماشا در چشم دل بیفتد، دل ما را از دست می‌دهد. در این حالت، چه کار می‌توان کرد؟
آن حسن و جمالی که نگنجد بعبارت
این دیده مرآنرا چو نشاید چه توان کرد
هوش مصنوعی: آن زیبایی و شکوهی که نتوان آن را با کلمات توصیف کرد، اگر نمی‌توان به درستی بیانش کرد، چه کاری از دست ما برمی‌آید؟
در دیدهٔ عشاق چه خورشید عیانست
گر در نظر غیر نیاید چه توان کرد
هوش مصنوعی: در چشمان عاشقان، خورشید به وضوح دیده می‌شود، اما اگر در چشم دیگران قابل مشاهده نباشد، چه کار می‌توان کرد؟
چون روی نماید دل و دین را برباید
یک لحظه ولیکن چه نیاید چه توان کرد
هوش مصنوعی: زمانی که چهره‌ات نمایان شود، دل و ایمان را از آدمی می‌گیرد. این تنها در یک لحظه اتفاق می‌افتد، اما چه فایده دارد، چون نمی‌توان کاری کرد.
آید بر این خسته دمی چون بعیادت
عمرم اگر آندم بسر آید چه توان کرد
هوش مصنوعی: اگر زمانی برای عیادت من بیایی، برای این دل خسته، چه چیزی می‌توان کرد اگر آن لحظه نیز به پایان برسد؟
ای فیض گرت یار نخواهد چه توان گفت
ور خواهد و رخ می‌ننماید چه توان کرد
هوش مصنوعی: اگر الطاف تو با یار نباشد، چه می‌توان گفت؟ و اگر یار بخواهد اما خود را نشان ندهد، چه می‌توان کرد؟