گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۱

یار آمد از درم سحری در فراز کرد
برقع گشود و روی چو خورشید باز کرد
هم بر دل شکسته در خرمی گشاد
هم بر روان خسته در عیش باز کرد
اول ز راه لطف در آمد به دلبری
آخر ربود چون دلم آهنگ ناز کرد
افتادمش به پا ز ره عجز و مسکنت
کف بر سرم نهاد و مرا سرفراز کرد
سوی خزان عمر خزان بردم آن بهار
صد در برویم از گل رخسار باز کرد
گفتم چه میکنند بدلهای عاشقان
گفت آنچه باروان و دل صید باز کرد
گفتم که میرسد بسرا پردهٔ قبول
گفت آنکه از قبول کسان احتراز کرد
گفتم بکنه سرّ حقایق که میرسد
گفتا کسی که از دو جهان جوی باز کرد
پا از گلیم خویش مکش کی توان رسید
در گرد آنکه بر دو جهان در فراز کرد
دامان نگاه دار و گریبان، نمی‌توان
با آستین کوته دستی دراز کرد
بگذار کبریا ز در مسکنت در آ
خاتم بعرش هم به تضرع نماز کرد
هر جان گداز یافت ز سوزی و جان فیض
دل بوتهٔ محبت جانان گداز کرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار آمد از درم سحری در فراز کرد
برقع گشود و روی چو خورشید باز کرد
هوش مصنوعی: دوست از در خانه‌ام وارد شد و در دل شب با زیبایی‌اش پرده‌ای که روی چهره‌اش بود را کنار زد و چهره‌اش همانند خورشید درخشید.
هم بر دل شکسته در خرمی گشاد
هم بر روان خسته در عیش باز کرد
هوش مصنوعی: او هم به دل شکسته آرامش بخشید و هم به روح خسته شادی و نشاط داد.
اول ز راه لطف در آمد به دلبری
آخر ربود چون دلم آهنگ ناز کرد
هوش مصنوعی: در ابتدا با نرمی و مهربانی به دل من نزدیک شد، ولی در نهایت وقتی دل من خواست ناز کند، او همه چیز را از من گرفت.
افتادمش به پا ز ره عجز و مسکنت
کف بر سرم نهاد و مرا سرفراز کرد
هوش مصنوعی: من به خاطر ناتوانی و بی‌چاره‌گی به او افتادم و او با نهادن دست بر سرم، مرا سرافراز و بزرگوار کرد.
سوی خزان عمر خزان بردم آن بهار
صد در برویم از گل رخسار باز کرد
هوش مصنوعی: به سمت پاییز زندگی‌ام رفته‌ام، در حالی که در بهار جوانی، صد در به روی من باز بود و زیبایی جوانی‌ام مانند گل چهره‌ام را جلوه‌گر می‌کرد.
گفتم چه میکنند بدلهای عاشقان
گفت آنچه باروان و دل صید باز کرد
هوش مصنوعی: گفتم عاشقان چه کارهایی می‌کنند؟ گفت که آن‌ها مانند باران، دل‌های خود را به راحتی می‌گشایند و آزاد می‌کنند.
گفتم که میرسد بسرا پردهٔ قبول
گفت آنکه از قبول کسان احتراز کرد
هوش مصنوعی: گفتم کسی به مقام پذیرش می‌رسد، که او در جواب گفت: آن کسی که از پذیرش دیگران دوری کند، به چنین مقامی نمی‌رسد.
گفتم بکنه سرّ حقایق که میرسد
گفتا کسی که از دو جهان جوی باز کرد
هوش مصنوعی: گفتم که راز حقیقت را فاش کن، او گفت کسی که از این دو جهان (دنیا و آخرت) عبور کند، می‌تواند به آن برسد.
پا از گلیم خویش مکش کی توان رسید
در گرد آنکه بر دو جهان در فراز کرد
هوش مصنوعی: پا از گلیم خود فرا تر نگذار، زیرا نمی‌توان به گرد کسی که بر دو جهان حکومت دارد، رسید.
دامان نگاه دار و گریبان، نمی‌توان
با آستین کوته دستی دراز کرد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهیم به چیزی دست پیدا کنیم، باید امکانات و ابزار کافی داشته باشیم. نمی‌توانیم با کمبودها و محدودیت‌ها به موفقیت برسیم.
بگذار کبریا ز در مسکنت در آ
خاتم بعرش هم به تضرع نماز کرد
هوش مصنوعی: اجازه بده با فروتنی و در عذرخواهی، به درگاه کبریایی بیایم؛ حتی فرشته‌ها نیز با تضرع و humildity در کنار عرش به نماز مشغول هستند.
هر جان گداز یافت ز سوزی و جان فیض
دل بوتهٔ محبت جانان گداز کرد
هوش مصنوعی: هر کس که از سوز دل رنج می‌کشد، به واسطه عشق به محبوب خود، جانش به شدت دچار مشکل می‌شود و آن محبت او را به شدت می‌سوزاند.