گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۹

ای مسلمانان مرا عشق جوانی پیر کرد
پای دل را کافری در زلف خود زنجیر کرد
نی غلط، گردد جوان از عشق‌بازی اهل دل
غم که باشد تا تواند عاشقانرا پیر کرد
نی غلط هم نیست سوزد مغز را در استخوان
هم جوان هم پیر را از جان شیرین سیر کرد
از بنی‌آدم چه میخواهند این قوم پری
یا رب این بیداد خوبان را که بر ما چیر کرد
تا دچار من شده است ابرو کمانی در کمین
بهر قصد جان من مژگان خود را تیر کرد
ای عزیزان با دل من نازنینانرا چه کار
در شمار چیستم تا بایدم تسخیر کرد
نی غلط کردم که اینان نیز چون من سخره‌اند
پادشه عشق است معشوقی کجا تقصیر کرد
روز اول پای دل را فیض میبایست بست
کار چون از دست شد کی میتوان تدبیر کرد
بودنی چون بایدش بودن پشیمانی چه سود
رو نماید آخرآن کاول قضا تقدیر کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مسلمانان مرا عشق جوانی پیر کرد
پای دل را کافری در زلف خود زنجیر کرد
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، من را عشق جوانی به سالخوردگی کشانده و دل مرا با زنجیری که در زلف خود داری، به کفر کشانده است.
نی غلط، گردد جوان از عشق‌بازی اهل دل
غم که باشد تا تواند عاشقانرا پیر کرد
هوش مصنوعی: جوانی که به عشق مشغول است، نباید نگران غم و اندوه باشد، زیرا عشق واقعی می‌تواند دل‌ها را شاد کند و به عاشقان انرژی و جوانی ببخشد.
نی غلط هم نیست سوزد مغز را در استخوان
هم جوان هم پیر را از جان شیرین سیر کرد
هوش مصنوعی: نه تنها اشتباه نیست، بلکه درد و رنج می‌تواند در عمق وجود انسان تأثیر بگذارد؛ هم بر جوانان و هم بر میانسالان تأثیرگذار است و از زندگی شیرین آنان می‌کاهد.
از بنی‌آدم چه میخواهند این قوم پری
یا رب این بیداد خوبان را که بر ما چیر کرد
هوش مصنوعی: این افراد چه توقعی از انسان‌ها دارند؟ ای پروردگار، این ظلم‌هایی که خوبان بر ما روا داشته‌اند، چه علت و انگیزه‌ای دارد؟
تا دچار من شده است ابرو کمانی در کمین
بهر قصد جان من مژگان خود را تیر کرد
هوش مصنوعی: چشم‌ها و ابروی خوش‌تراش او به گونه‌ای باعث جذب من شده که گویی در کمین جان من نشسته است و مژه‌هایش را به تیرهایی تشبیه کرده که آماده‌اند تا به من آسیب برسانند.
ای عزیزان با دل من نازنینانرا چه کار
در شمار چیستم تا بایدم تسخیر کرد
هوش مصنوعی: ای دوستان گرامی، نازنینان چه کار به دل من دارند که باید تسخیر شوند؟
نی غلط کردم که اینان نیز چون من سخره‌اند
پادشه عشق است معشوقی کجا تقصیر کرد
هوش مصنوعی: من اشتباه کردم که این افراد هم همانند من به مسخره گرفته شده‌اند. پادشاه عشق، معشوقی دارد که او هیچ تقصیری ندارد.
روز اول پای دل را فیض میبایست بست
کار چون از دست شد کی میتوان تدبیر کرد
هوش مصنوعی: در آغاز کار، لازم بود که دل را به خوبی مهار کنیم، اما وقتی کار از کنترل خارج شد، دیگر نمی‌توان تدبیری اندیشید.
بودنی چون بایدش بودن پشیمانی چه سود
رو نماید آخرآن کاول قضا تقدیر کرد
هوش مصنوعی: زندگی را اگر به گونه‌ای که باید باشد بگذرانیم، پشیمانی فایده‌ای ندارد؛ زیرا در نهایت، آنچه مقدر شده است، تحقق می‌یابد.