گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۸

تا مرا عشق تو با دیوانگان زنجیر کرد
فارغم از خدمت استاد و جور پیر کرد
آب حیوان در لب لعل تو و ما خشک لب
حسرت آن لب مرا از جان شیرین سیر کرد
روز اول بر وصالت دل نمی‌بایست بست
کار چون از دست رفت کی میتوان تدبیر کرد
من ندانستم که خونریز است عشقت های های
بهر قتل من قضا دیدی چها تدبیر کرد
عاقبت صبح وصال دوست رو خواهد نمود
گرچه این شام فراق او مرا دلگیر کرد
دو بدم آید نسیمی آورد بوئی ز دوست
اهل دلرا، اهل دل اینرا چنین تقریر کرد
یک نشانهای وصالش میرسد هر دم بدل
این نشانها پای دل در حلقهٔ زنجیر کرد
روز وصل او نیابم جز بآه نیم شب
عاشقانرا رهنمائی نالهٔ شبگیر کرد
گفت هان رو می‌نمایم جان فشان ای فیض نیز
زین بشارت جان فشاندم من ولی او دیر کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا مرا عشق تو با دیوانگان زنجیر کرد
فارغم از خدمت استاد و جور پیر کرد
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری مرا درگیر خودش کرد که دیگر از دست استاد و سختی‌های زندگی آزاد شدم.
آب حیوان در لب لعل تو و ما خشک لب
حسرت آن لب مرا از جان شیرین سیر کرد
هوش مصنوعی: آب حیات و زندگی در لب خوش رنگ توست و من، به خاطر حسرت آن لب، حتی از جان شیرین خود سیراب شدم.
روز اول بر وصالت دل نمی‌بایست بست
کار چون از دست رفت کی میتوان تدبیر کرد
هوش مصنوعی: در آغاز پیوند تو، نباید دل را به تو وابسته می‌کردم. چون وقتی که کار از دست رفت، دیگر نمی‌توان برای حل آن چاره‌ای اندیشید.
من ندانستم که خونریز است عشقت های های
بهر قتل من قضا دیدی چها تدبیر کرد
هوش مصنوعی: من نمی‌دانستم که عشق تو به اندازه‌ای کشنده است که باعث مرگ من می‌شود؛ حالا دیدی که قضا چه تدبیری برای من اندیشیده است.
عاقبت صبح وصال دوست رو خواهد نمود
گرچه این شام فراق او مرا دلگیر کرد
هوش مصنوعی: در نهایت، روزی می‌رسد که به وصال دوست دست پیدا خواهم کرد، هر چند که این شب جدایی از او مرا آزرده خاطر کرده است.
دو بدم آید نسیمی آورد بوئی ز دوست
اهل دلرا، اهل دل اینرا چنین تقریر کرد
هوش مصنوعی: نسیمی به من خبر از بوی دوستی داد که اهل دل را شگفت‌زده کرد و آنان این موضوع را به این شکل بیان کردند.
یک نشانهای وصالش میرسد هر دم بدل
این نشانها پای دل در حلقهٔ زنجیر کرد
هوش مصنوعی: هر لحظه نشان جدیدی از وصال او به من می‌رسد و این نشان‌ها باعث می‌شود که دل من بیشتر در بند و زنجیر عشقش trapped شود.
روز وصل او نیابم جز بآه نیم شب
عاشقانرا رهنمائی نالهٔ شبگیر کرد
هوش مصنوعی: در روزی که او را ملاقات نخواهم کرد، جز آه و ناله در نیمه شب، راهنمای درد و رنج عاشقان شده‌ام.
گفت هان رو می‌نمایم جان فشان ای فیض نیز
زین بشارت جان فشاندم من ولی او دیر کرد
هوش مصنوعی: می‌گوید: بیا که من به تو رو می‌آورم و جانم را فدای تو می‌کنم، ای فیض. من نیز از این خبر خوش، جانم را فدای تو کردم، اما او (یعنی محبوب) تأخیر کرد.

حاشیه ها

1392/03/11 21:06
مهدی

در بیت ششم
(دم) به دم آید نسیمی آورد بویی ز دوست...