گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۱

عارف خدای دید در اصنام و حال کرد
زاهد زحق ببست دو چشم و جدال کرد
با زاهدان خام نجوشند عارفان
آنکه این خیال پخت خیال محال کرد
زاهد برو که نیست مرا با کسی نزاع
دانا باهل عربده کی قیل و قال کرد
هر کو نکرد حال چه داند که حال چیست
آنکس شناخت حال که خود دید و حال کرد
حق بین زخویش رفت چو مه طلعتی بدید
از ذوالجمال رو بسوی ذوالجلال کرد
عارف زروی خوب به بیند خدای را
با چشم غیرتش چو نظر در جبال کرد
گه در سما و ارض و گهی خلقت جمیل
در هر نظر ملاحظه آن جمال کرد
مشتاق بیخودی نظر ش سوی جام نیست
جام ار نداد دست می اندر سفال کرد
واعظ چه گفت دیدن خوبان حلال نیست
گفتم ترا حرام مرا حق حلال کرد
ناصح چه گفت روی نکو افت دلست
از ساده لوح بین که مرا خود خیال کرد
گفتی که باطل است کدامین و حق کدام
حق روشن است و باطل آنکه این سوال کرد
دنیاست باطل و نظر هر که سوی اوست
وانکس که بهر سیم وزرش قیل و قال کرد
از خاک برگرفت و دگر سوی خاک بر د
این صد هزار شوی چها با بعال کرد
از پا فکنده نخل جوانان سر و قد
با خلق بین چه شعبده این پیر زال کرد
جای تو نیست بکن دل ازین جهان
سسیار سروری چو ترا پایمال کرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عارف خدای دید در اصنام و حال کرد
زاهد زحق ببست دو چشم و جدال کرد
هوش مصنوعی: عارف به حقیقت الهی نگاهی عمیق دارد و در وجود چیزهای مادی تنها نشانه‌ها و جلوه‌های خدا را می‌بیند. اما زاهد، به خاطر وابستگی به ظواهر دنیا، چشمانش را به روی حقایق می‌بندد و در نتیجه با درگیری و مبارزه‌ای درونی مواجه می‌شود.
با زاهدان خام نجوشند عارفان
آنکه این خیال پخت خیال محال کرد
هوش مصنوعی: عارفان با زاهدان بی‌تجربه هم‌صحبت نمی‌شوند؛ چرا که آنکه به چنین تفکری می‌رسد، در واقع به خیال و آرزوهای غیرممکن دامن می‌زند.
زاهد برو که نیست مرا با کسی نزاع
دانا باهل عربده کی قیل و قال کرد
هوش مصنوعی: ای زاهد، برو که من با کسی دعوا ندارم. دانا و عاقل هرگز درگیر صحبت‌های بی‌معنا و جنجال‌ها نمی‌شود.
هر کو نکرد حال چه داند که حال چیست
آنکس شناخت حال که خود دید و حال کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که تجربه ای از حال و وضعیت خود ندارد، نمی‌تواند بفهمد که حال چیست. تنها کسی که حال را درک کرده، کسی است که خود آن را تجربه کرده و در آن زندگی کرده است.
حق بین زخویش رفت چو مه طلعتی بدید
از ذوالجمال رو بسوی ذوالجلال کرد
هوش مصنوعی: وقتی حق بین از خود دور شد و چهره‌ای زیبا دید، به سمت جلال و عظمت خداوند روی آورد.
عارف زروی خوب به بیند خدای را
با چشم غیرتش چو نظر در جبال کرد
هوش مصنوعی: عرفا با دیدی خاص و عاشقانه، زیبایی خداوند را در چهره محبوب می‌بینند. وقتی که با غیرت و حس عاشقانه به کوه‌ها نگاه می‌کنند، در حقیقت به عظمت و زیبایی خداوند می‌نگرند.
گه در سما و ارض و گهی خلقت جمیل
در هر نظر ملاحظه آن جمال کرد
هوش مصنوعی: در برخی مواقع در آسمان و زمین و در برخی دیگر در زیبایی آفرینش، شخص به تماشا و مشاهده آن جمال می‌پردازد.
مشتاق بیخودی نظر ش سوی جام نیست
جام ار نداد دست می اندر سفال کرد
هوش مصنوعی: شخصی که به شدت علاقمند و دلبسته است، حتی اگر نگاهش به سمت جام نباشد، باز هم در پی آن است. اگر هم کسی جام را به او ندهد، او خودش به دنبال آن می‌گردد و از ظرف سفالی استفاده می‌کند.
واعظ چه گفت دیدن خوبان حلال نیست
گفتم ترا حرام مرا حق حلال کرد
هوش مصنوعی: واعظ گفت که نگاه کردن به زیبا رویان کار درستی نیست، اما من به او گفتم که برای تو ممکن است این کار ناپسند باشد، اما برای من دیدن آنها مجاز است.
ناصح چه گفت روی نکو افت دلست
از ساده لوح بین که مرا خود خیال کرد
هوش مصنوعی: ناصح چه گفت، وقتی که چهره زیبا دل را می‌رباید، از نادانی کسی که خود را به خیال باطل می‌زند.
گفتی که باطل است کدامین و حق کدام
حق روشن است و باطل آنکه این سوال کرد
هوش مصنوعی: تو گفتی که باطل چیست و حق چیست، اما حق روشن است و باطل در واقع کسی است که این سوال را می‌پرسد.
دنیاست باطل و نظر هر که سوی اوست
وانکس که بهر سیم وزرش قیل و قال کرد
هوش مصنوعی: این دنیا فریبنده است و هر کسی که به آن نگاه کند، در واقع درگیر توهمات آن شده است. و آن کسی که به خاطر پول و ثروت، جنجال و قیل و قال به پا کرده است، در واقع دچار اشتباه شده است.
از خاک برگرفت و دگر سوی خاک بر د
این صد هزار شوی چها با بعال کرد
هوش مصنوعی: از زمین چیزی برداشت و دوباره به سمت خاک افکند. حالا با این همه کارهایی که انجام داده چه چیزهایی پدید آورده است؟
از پا فکنده نخل جوانان سر و قد
با خلق بین چه شعبده این پیر زال کرد
هوش مصنوعی: نخل‌های جوانان که قد و قامت بلندی دارند، چگونه این پیر مرد با دستان جادوگری خود آنها را از پا درآورده است!
جای تو نیست بکن دل ازین جهان
سسیار سروری چو ترا پایمال کرد
هوش مصنوعی: در این دنیا جایی برای تو نیست، پس دل را از آن جدا کن. کسی که مانند تو بزرگ و سرشار از عظمت است، در این دنیا به سادگی نادیده گرفته می‌شود.

حاشیه ها

1400/04/27 17:06
امیر کرمی

درود

بیت ششم : عارف ز روی خوب به بیند خدای را /  با چشم ( عبرتش) چو نظر در جبال کرد

بیت نهم : واعظ (چو) گفت دیدن خوبان حلال نیست /  گفتم ترا حرام، مرا حق حلال کرد

بیت دهم : آفت دلست - آن ساده لوح

بیت چهاردهم : از پا فکند

بیت آخر: بسیار سروری